شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۰

سلام دوستان وبلاگي من پدرام هستم
اين دو روز گذشته نتونستم به وبلاگ رسيدگي كنم ولي امروز اول وقت سري به وبلاگهاي معروف زدم و در جريان پرده برداري از واقعيت هاي داستان شيما قرار گرفتم.
به نظر من همون اول كه اين داستان شروع شد بهترين و عاقلانه ترين برخورد از حسين آقاي درخشان بود ( كه اميدوترم سالهاي سال همچنان بدرخشند!) ولي به هر حال داستان با نوشته اخير شيما جنبه ديگري به خود گرفت.
شيما خانم يا هر اسم ديگري كه دارند البته در زمينه فعاليتشون داراي اطلاعات و تجربيات سودمند و خوبي ميباشند .ولي راستش از آنجا كه ايشان به اصطلاح چوپان دروغگوي ولايت وبلاگ آباد عليا شده اند من با دقت بيشتري نوشته ايشان رو مطالعه كردم و به موارد زير رسيدم:
اولا ايشان به عنوان يك آدم تحصيل كرده كه اتفاقا ديپلم ادبيات و دستتي هم در نگارش دارند وبه صورت جهشي هم درس مي خواندند و كلمه (معضل) را به صورت (معزل) مينويسند.

ثانيا ايشان ادعا ميكنند (هر هفته ۲ روز از وقتم را می گذاشتم برای اين گزارش ها و بقيه روزها را برای دانشگاه و اين شد که بعد از ۵ سال مجموعه ای شامل تقريبا ۱۲۰۰۰ نوار و چندين جلد کتاب از زندگی زنان مختلف جمع آوری کردم و هنوز هم دارم).
خوب با يك حساب سر انگشتي اگر هر نوار را معادل يكساعت مصاحبه در نظر بگيريم ايشان اگر هر روز بدون تعطيلي پيوسته بيش از شش ساعت و نيم در زندان با محكومين مصاحبه كنند ممكن است به ركورد فوق نايل شوند!تازه ايشان فقط هفته اي دو روز مشغول اين فعاليت بوده اند.حتي اگر نوار ها از منابع ديگر تهيه شده باشد و ايشان صرفا به گوش كردن آنها ميپرداخته اند نيزاين عدد غير واقعي به نظر ميرسد.

calculating : (12000 Hour /5 Year /365 day = 6.57 Hour)


ثالثا ايشان به صورت مستقيم يا غير مستقيم خواننده را از برتري ها تواناييها و امكانات بالفوه و بالفعل ايشان و دارييهاي معنوي و مادي و من جمله هوش سرشارشان كه باعث شد با داشتن ديپلم ادبيات در رشته كامپيوتر پذيرفته شوند! آگاه مينمايند.

خوب قضاوت را بر اهل فن ميسپارم ولي بايد گفت نوشته شيما يا شيوا حاوي موارد با ارزش انسانيست كه چشم ما را بر بسياري واقعيت هاي جامعه ميگشايد.


تا بعد....

هیچ نظری موجود نیست: