جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۳
چهارشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۳
نگاهي به اطراف
شنيده ايم كه منش و اخلاق رانندگي هر ملتي آيينه فرهنگ حاكم و جاري در بين اكثريت آن ملت است.
رانندگي ايراني در اولين نگاه منشي تهاجمي را براي بيننده تداعي ميكند كه در آن هر كس سعي دارد در قافله تهاجم همه جانبه به حق و حقوق ديگران از بقيه پيشي بگيرد.
صرف نظر از اين روحيه تهاجمي عمومي ، عدم رعايت اصول اوليه ايمني در كشوري كه طبق آمار بالا ترين آمار مرگ و مير ناشي از تصادفات رانندگي را دارد، هر روز به بالا رفتن اين آمار كمك ميكند.
جالب اينجاست كه رفتار هاي غلط رانندگي به سرعت و بدون نياز به تبليغ به سرعت در جامعه گسترش ميابد حال آنكه رفتار صحيحي همچون استفاده از كمر بند ايمني پس ازسال ها كار فرهنگي و به كار بردن زور و جريمه به كندي و آن هم با نا رضايتي در بين افراد جامعه پذيرفته ميشود.
به اين نمونه از رفتار غلط توجه كنيد:
رانندگي در شب نياز به نور كافي براي ديدن ماشين ها و عابرين پياده دارد (به خصوص در شهر هاي ما كه اكثر مردم به رنگ هاي تيره براي خودرو و پوشش خود به صورت غير عادي تمايل شديدي دارند )
چراغ هاي خودرو براي تامين اين روشنايي و ديدن و ديده شدن در شب طراحي شده و به كار ميرود اما
با كمال تاسف رانندگان بسياري را ميبينيم كه شب ها به جاي روشن كردن چراغ هاي نور اصلي، تنها به روشن كردن چراغ هاي كوچك كه برا ي زمان توقف خودرو در كنار خيابان در نظر گرفته شده اكتفا ميكنند . و برخي ديگر نيز در پرتو نور چراغ هاي ديگران ، با چراغ خاموش رانندگي ميكنند.
ديده نشدن اين ماشين ها به علت خاموش بودن يا كم نور بودن چراغ هايشان خطر تصادف
در شب را بسيار بالا ميبرد.
يك نمونه ديگر
مورد استفاده از باربند اسكي همان گونه كه از اسمش پيداست حمل و نقل چوب هاي اسكي است. اما اين وسيله بيشتر از آنكه در جايگاه اصلي خود به كار رود به عنوان يك وسيله تزييني بر تارك بسياري از اتومبيل هايي كه در زمستان در شهر ما تردد ميكنند ميدرخشد كه بسياري از آن ها هرگز مورد استفاده براي حمل اسكي قرار نميگيرند!
حتي براي تامين نياز مصرف كنندگان محترم، انواع صرفا تزييني و فانتزي آن هم در بازار به قيمت ارزانتر از انواع اصلي قابل خريداري است و در مقابل در جاده هاي منتهي به پيست هاي اسكي اطراف تهران خود رو هاي بسياري قابل مشاهده اند كه به جاي استفاده از باربند براي حمل و نقل اسكي از روش هاي ابداعي همچون قرار دادن اسكي بر لبه پنجره به سمت بالا استفاده ميكنند و جالب اينجاست كه در مواردي استفاده اين روش را به عنوان مزيت و به قول معروف كلاس كار خود ميدانند
.
با اندك دقتي در خيابان هاي شهر نمونه هاي بيشتري از اين دست را ميتوانيد ببينيد
جالب اينجاست كه اگر با افرادي كه اين رفتار را مرتكب ميشوند وارد صحبت شويد وايراد كارشان را ياد آور شويد با همان روحيه تهاجمي مواجه ميشويد كه درابتداي يادداشت گفتم انگار كه به حريم شخصي فرد تجاوز كرده ايد يا هوش و حسن انتخاب طرف را زير سوال برده ايد.
اگر هم طرف از دوستان و نزديكان شما باشد با عباراتي از اين دست مواجه ميشويد:
بابا خارجي! فك كردي اينجا سوييسه؟ بابا اينجا ايرانه!
يا مثلا:
تو هم دلت خوشه بابا ملت هزار تا گرفتاري دارن تو گير دادي به اين سوسول بازيا
غافل از اين كه صدها مورد از اين هزاران گرفتاري دليلي ندارد جز نا آگاهي، ناداني و رفتار غلط مردمي كه عادت كرده اند عامل تمام مشكلاتشان را بيروني بدانند!!
شنيده ايم كه منش و اخلاق رانندگي هر ملتي آيينه فرهنگ حاكم و جاري در بين اكثريت آن ملت است.
رانندگي ايراني در اولين نگاه منشي تهاجمي را براي بيننده تداعي ميكند كه در آن هر كس سعي دارد در قافله تهاجم همه جانبه به حق و حقوق ديگران از بقيه پيشي بگيرد.
صرف نظر از اين روحيه تهاجمي عمومي ، عدم رعايت اصول اوليه ايمني در كشوري كه طبق آمار بالا ترين آمار مرگ و مير ناشي از تصادفات رانندگي را دارد، هر روز به بالا رفتن اين آمار كمك ميكند.
جالب اينجاست كه رفتار هاي غلط رانندگي به سرعت و بدون نياز به تبليغ به سرعت در جامعه گسترش ميابد حال آنكه رفتار صحيحي همچون استفاده از كمر بند ايمني پس ازسال ها كار فرهنگي و به كار بردن زور و جريمه به كندي و آن هم با نا رضايتي در بين افراد جامعه پذيرفته ميشود.
به اين نمونه از رفتار غلط توجه كنيد:
رانندگي در شب نياز به نور كافي براي ديدن ماشين ها و عابرين پياده دارد (به خصوص در شهر هاي ما كه اكثر مردم به رنگ هاي تيره براي خودرو و پوشش خود به صورت غير عادي تمايل شديدي دارند )
چراغ هاي خودرو براي تامين اين روشنايي و ديدن و ديده شدن در شب طراحي شده و به كار ميرود اما
با كمال تاسف رانندگان بسياري را ميبينيم كه شب ها به جاي روشن كردن چراغ هاي نور اصلي، تنها به روشن كردن چراغ هاي كوچك كه برا ي زمان توقف خودرو در كنار خيابان در نظر گرفته شده اكتفا ميكنند . و برخي ديگر نيز در پرتو نور چراغ هاي ديگران ، با چراغ خاموش رانندگي ميكنند.
ديده نشدن اين ماشين ها به علت خاموش بودن يا كم نور بودن چراغ هايشان خطر تصادف
در شب را بسيار بالا ميبرد.
يك نمونه ديگر
مورد استفاده از باربند اسكي همان گونه كه از اسمش پيداست حمل و نقل چوب هاي اسكي است. اما اين وسيله بيشتر از آنكه در جايگاه اصلي خود به كار رود به عنوان يك وسيله تزييني بر تارك بسياري از اتومبيل هايي كه در زمستان در شهر ما تردد ميكنند ميدرخشد كه بسياري از آن ها هرگز مورد استفاده براي حمل اسكي قرار نميگيرند!
حتي براي تامين نياز مصرف كنندگان محترم، انواع صرفا تزييني و فانتزي آن هم در بازار به قيمت ارزانتر از انواع اصلي قابل خريداري است و در مقابل در جاده هاي منتهي به پيست هاي اسكي اطراف تهران خود رو هاي بسياري قابل مشاهده اند كه به جاي استفاده از باربند براي حمل و نقل اسكي از روش هاي ابداعي همچون قرار دادن اسكي بر لبه پنجره به سمت بالا استفاده ميكنند و جالب اينجاست كه در مواردي استفاده اين روش را به عنوان مزيت و به قول معروف كلاس كار خود ميدانند
.
با اندك دقتي در خيابان هاي شهر نمونه هاي بيشتري از اين دست را ميتوانيد ببينيد
جالب اينجاست كه اگر با افرادي كه اين رفتار را مرتكب ميشوند وارد صحبت شويد وايراد كارشان را ياد آور شويد با همان روحيه تهاجمي مواجه ميشويد كه درابتداي يادداشت گفتم انگار كه به حريم شخصي فرد تجاوز كرده ايد يا هوش و حسن انتخاب طرف را زير سوال برده ايد.
اگر هم طرف از دوستان و نزديكان شما باشد با عباراتي از اين دست مواجه ميشويد:
بابا خارجي! فك كردي اينجا سوييسه؟ بابا اينجا ايرانه!
يا مثلا:
تو هم دلت خوشه بابا ملت هزار تا گرفتاري دارن تو گير دادي به اين سوسول بازيا
غافل از اين كه صدها مورد از اين هزاران گرفتاري دليلي ندارد جز نا آگاهي، ناداني و رفتار غلط مردمي كه عادت كرده اند عامل تمام مشكلاتشان را بيروني بدانند!!
شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۳
چهارشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۳
در ايران كمتر كسي را ميتوان يافت كه از اصول انتخاب عطر يا ادكلن يا ساير خوشبو كننده هاي بدن اطلاعات دقيقي داشته باشد. حتي فروشندگان اين كالا در فروشگاه هاي عطر و ادكلن نيز حتي اگر هم اطلاعي داشته باشند،بيشتر به فكر فروش جنس خود هستند تا راهنمايي شما در زمينه انتخاب درست.
روزنامه همشهري جوان مقاله جالبي در اين باب داردتحت عنوان بوي خوش زندگي:
روزنامه همشهري جوان مقاله جالبي در اين باب داردتحت عنوان بوي خوش زندگي:
یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۳
سخت افزار، منابع نيروي انساني،اطلاعات و در نهايت مديريت و ساماندهي چهار ركن اساسي پيش برد يك سيستم اقتصادي اجتماعي است.
با نگاهي به اطراف خود در شرايط امروزين كما بيش هريك از سه عامل اول قابل دسترسي و يا خريداري است يك شركت توليدي ميتواند ابزار نيروي انساني و اطلاعات و دانش فني را با پرداخت بهاي آن بدست آورد ولي ركن چهارم خريدني نيست. ساماندهي و مديريت يك مجموعه به صورت مسقيم با مديريت ساير بخش هاي بالاسري ارتباط دارند و حتي اگر يك زير مجموعه بر حسب تصادف داراي سيستم مديريتي مناسب باشد، تعامل اجباري با ساير همسايگانش چاره اي جز تحمل نا بساماني مديريتي آن ها را ندارد .
اما آيا اين نابساماني ماندني است يا رفتني؟ كساني كه چند صباحي را در بيرون از اين محدوده جغرافيايي ما گذرانده اند كما بيش به اين امر واقفند كه بهاي استفاده از نظم و رفاه جوامع پيشرفته، گردن نهادن بر الزامات آن سيستم است كه گاه براي كساني كه از كودكي به آن عادت ندارند -مهاجران نسل اول- دشوار و گاه حتي غير قابل تحمل مينمايد.
علت اين امر عادت كردن و پذيرش ناخواسته بي نظمي و هرج و مرج است. اين پذيرش همچون سنت رايج تا اعماق وجود تك تك فرزندان چنين جامعه اي رسوخ ميكند تا آنجا كه كسب در آمد و گذران زندگي بسياري از افراد وابسه به همين هرج و مرج و نا بساماني مديريتي ميشود.
در اين بي نظمي هر كس به فراخور حالش ،بخش يا تمام سبد در آمدي خود را مرهون عدم مديريت صحيح و آشفتگي دايمي در امور اقتصادي فرهنگي و اجتماعي است.
كارمندي كه كم كاري ميكند يا رشوه ميگيرد و توبيخ نميشود ، پزشكي كه به سوگند خود وفادار نيست و مواخذه نميشود و بازاري كه ماليات نمي پردازد و گران فروشي ميكند، هريك به نوبه خود از اين آشفتگي نهايت استفاده را ميبرند و آگاهانه يا نا آگاهانه در صف حاميان حفظ وضع موجود قرار ميگيرند.به اين ترتيب سوء مديريت در ابعاد وسيع با لشگري ميليوني از طرفداران ريز و درشت خود همچنان به پيش ميتازد .
در حقيقت منافع اقتصادي جمعي كه نميتوان آن ها را اقليت دانست همواره حامي ادامه حيات نابساماني مديريتي است .ناگفته پيداست كه چنين وضعيتي قادر به ادامه حيات نخواهد بود ولي از آنجا كه همانطور كه اشاره شد منافع و زندگي بسياري وابسته به آن است، نقطه پايان حيات سيستم فروپاشي عظيمي خواهد بود كه در آتش عواقب وخيمش خشك و تربا هم خواهند سوخت.
.
با نگاهي به اطراف خود در شرايط امروزين كما بيش هريك از سه عامل اول قابل دسترسي و يا خريداري است يك شركت توليدي ميتواند ابزار نيروي انساني و اطلاعات و دانش فني را با پرداخت بهاي آن بدست آورد ولي ركن چهارم خريدني نيست. ساماندهي و مديريت يك مجموعه به صورت مسقيم با مديريت ساير بخش هاي بالاسري ارتباط دارند و حتي اگر يك زير مجموعه بر حسب تصادف داراي سيستم مديريتي مناسب باشد، تعامل اجباري با ساير همسايگانش چاره اي جز تحمل نا بساماني مديريتي آن ها را ندارد .
اما آيا اين نابساماني ماندني است يا رفتني؟ كساني كه چند صباحي را در بيرون از اين محدوده جغرافيايي ما گذرانده اند كما بيش به اين امر واقفند كه بهاي استفاده از نظم و رفاه جوامع پيشرفته، گردن نهادن بر الزامات آن سيستم است كه گاه براي كساني كه از كودكي به آن عادت ندارند -مهاجران نسل اول- دشوار و گاه حتي غير قابل تحمل مينمايد.
علت اين امر عادت كردن و پذيرش ناخواسته بي نظمي و هرج و مرج است. اين پذيرش همچون سنت رايج تا اعماق وجود تك تك فرزندان چنين جامعه اي رسوخ ميكند تا آنجا كه كسب در آمد و گذران زندگي بسياري از افراد وابسه به همين هرج و مرج و نا بساماني مديريتي ميشود.
در اين بي نظمي هر كس به فراخور حالش ،بخش يا تمام سبد در آمدي خود را مرهون عدم مديريت صحيح و آشفتگي دايمي در امور اقتصادي فرهنگي و اجتماعي است.
كارمندي كه كم كاري ميكند يا رشوه ميگيرد و توبيخ نميشود ، پزشكي كه به سوگند خود وفادار نيست و مواخذه نميشود و بازاري كه ماليات نمي پردازد و گران فروشي ميكند، هريك به نوبه خود از اين آشفتگي نهايت استفاده را ميبرند و آگاهانه يا نا آگاهانه در صف حاميان حفظ وضع موجود قرار ميگيرند.به اين ترتيب سوء مديريت در ابعاد وسيع با لشگري ميليوني از طرفداران ريز و درشت خود همچنان به پيش ميتازد .
در حقيقت منافع اقتصادي جمعي كه نميتوان آن ها را اقليت دانست همواره حامي ادامه حيات نابساماني مديريتي است .ناگفته پيداست كه چنين وضعيتي قادر به ادامه حيات نخواهد بود ولي از آنجا كه همانطور كه اشاره شد منافع و زندگي بسياري وابسته به آن است، نقطه پايان حيات سيستم فروپاشي عظيمي خواهد بود كه در آتش عواقب وخيمش خشك و تربا هم خواهند سوخت.
.
چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۳
در محيط هاي كاري گاه پيش مي آيد كه مجبوريم مطلبي را كه خود به آن معتقد نيستيم به ديگران انتقال دهيم. در اين حال زبان گفتاري ما با زبان ايما اشاره و حركات بدن نا هماهنگ ميشوند. و شخص مقابل اگر كمي ، تنها كمي زرنگ تر از ما باشد عدم اعتقاد ما را به حرف هايي كه ميزنيم درك ميكند .
در اينجا است كه آنهايي كه توانايي بالقوه هنر پيشه شدن را دارند آن را مورد استفاده قرار ميدهند و با چرب زباني و رنگ و لعاب دل و زبان را يك رنگ جلوه ميدهند.
اين آدم ها همان دروغگو هاي بزرگي هستند كه در هر سيستمي كه عدم صداقت پايه هاي آن را پوسانده است جايگاه فاخري دارند...
در اينجا است كه آنهايي كه توانايي بالقوه هنر پيشه شدن را دارند آن را مورد استفاده قرار ميدهند و با چرب زباني و رنگ و لعاب دل و زبان را يك رنگ جلوه ميدهند.
اين آدم ها همان دروغگو هاي بزرگي هستند كه در هر سيستمي كه عدم صداقت پايه هاي آن را پوسانده است جايگاه فاخري دارند...
دوشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۳
شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۳
مدتي است اينجا در وبلاگ يه جور ديگه كمتر چيزي مينويسم يعني به قول دوستان حسش نيست شايد بعدا حسش باشد . به جاي آن گهگاهي عكسي ميچسبانم اينجا كه يك عكس ثواب هفتاد صفحه نوشته دارد .
به هر حال
امروز اين وبلاگ سه ساله شد
در اين سه سال دندان در آورد و راه افتاد و حرف زدن آموخت
تا در چهارمين سال چگونه باشد
***
در ضمن
براي همه آرزوي سالي خوب دارم
سال 2005 ميلادي مبارك
avec les meilleiurs voeux ,
bonheur et sante en 2005 pour tous
***
Happy New Year.
With best wishes for you all in 2005.
به هر حال
امروز اين وبلاگ سه ساله شد
در اين سه سال دندان در آورد و راه افتاد و حرف زدن آموخت
تا در چهارمين سال چگونه باشد
***
در ضمن
براي همه آرزوي سالي خوب دارم
سال 2005 ميلادي مبارك
avec les meilleiurs voeux ,
bonheur et sante en 2005 pour tous
***
Happy New Year.
With best wishes for you all in 2005.
اشتراک در:
پستها (Atom)