سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۲

همه مردان رييس جمهور!!!


جمعه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۲

دارايی های مادی ما چه خرد و چه کلان همواره در معرض خطر از کف رفتن هستند. احتمال اين خطر در زمان ها و مکان های متفاوت بسته به شرايط محيط زياد و کم ميشوند ولی هيچ زمانی به صفر نميرسد.
ولی در زندگی دارايی های ديگری هم هستند که چنين خطری هيچ گاه آنها رو تهديد نميکند، مانند...
زمانی برای مستی شترها !

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۲

به قول مرحوم ناپلئون:
چيزی که نهايت نداره خريت آدمهاست.
(دايی جون ناپلئون)

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۲

بعضي از آدم ها مدام در فكرند تا يك مسئله پيش پا افتاده را ، بحراني عظيم معرفي كنند و وقتي همه نظر ها به سوي آن معطوف شد قهرمانانه براي حل آن قدم پيش گذارند!

یکشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۲

آقايون و خانوماي خوش سليقه اين فايل MPEG را تماشا كنيد!

شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۲

زن در نيمه راه زندگي...


پنجشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۲

دوست عزيزم علي شوريده در وبلاگش از قول يك مهندس ژاپني كه اخيرا در جريان نظارت بر يك پروژه مهندسي مدتي را در ايران گذرانده ، نوشته است : چقدر حضور زنها در محيطهای کاری حتی محيطهای کاری مهندسی ايران زياد شده است . قابل مقايسه با ژاپن نيست چرا که اينجا زنها معمولا در مشاغل خاصی حضور دارند. برای مثال ميگفت در دفتر شرکت مشاور ايرانی در تهران بيشتر مهندسين، خانمهای جوان بوده اند و بعضی از آنها چند نفر ديگر را هم مديريت ميکرده اند و می پرسيد پس آقايان کجا هستند؟!
با توجه به آمار بالاي دختران دانشجو در رشته هاي فني و علوم پايه ، حضور بيش از پيش خانم هاي متخصص در محيط هاي كاري عجيب نيست. ولي علت افزايش آمار دانشجويان دختر در دانشگاه ها چيست؟
به نظر من به ترتيب در دو ديدگاه خوشبينانه و بد بينانه ميتوان گفت:

با توجه به رشد آگاهي عمومي در جامعه، لزوم ادامه تحصيل براي زنان جوان به صورت يك امر مهم از سوي تعداد بيشتري از خانواده هاي ايراني و دختران جوانشان پذيرفته شده است.

با توجه به محوريت مسايل مادي در فرهنگ عمومي مردم و نيز درآمد زايي كاذب و سريع مشاغلي كه اصولا به تخصص هاي دانشگاهي نياز ندارند تعداد بيشتري از مردان جوان ترجيح ميدهند تا به جاي ادامه تحصيل در دانشگاه جذب اين نوع از مشاغل شوند و به اين ترتيب كلاس هاي دانشگاه را براي رقباي مؤنثشان خالي ميگذارند.

چهارشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۲

تكرار تاريخ
گويند در زماني كه هلاگو خان نواده چنگيز بغداد را كه سمبل حكومت اعراب بر ايران بود گشود و سي و هفتمين خليفه عباسي را به اشاره خواجه نظام الملك وزير ايرانيش در ميان نمد از بين برد، مردم ايران علي رغم نفرت از مغولان واقعه را به فال نيك گرفتند و آرزوي ديرينه شان را كه خود به تنهايي نتوانستند به انجام برسانند ( سقوط حكومت عباسيان ) برآورده ديدند. لشكر مغول بغداد را غارت كردند و آنقدر از كتابهاي كتابخانه بغداد را به دجله ريختند كه آب دجله به مركب كتاب ها سياه شد.

و امروز پس از قريب 700 سال، بغداد به دست ارتشي از آن سوي دنيا گشوده ميشود.
بغداد غارت ميشود. و آسمان بغداد از دود ناشي از آتش سوزي کتابخانه ملی عراق سياه ميشود.
بار ديگر تاريخ تكرار ميشود.

سه‌شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۲

بعد از آن

خواهرم عادت داشت ترانه هاي تاگور بخواند.
او عاشق خواندن كتاب سيمون دوبوار بود.
اگر از حمام كردن نيمروزش بگذريم،
خودش را در كارل ماركس و گوركي و تولستوي و قصه هاي مانيك غرق ميكرد.
وقتي ميخواست نوستالژي را حس كند،
محبوبش اورا اينگلس وايلدر بود.
فراموش نميكنم با نمايشي از جنگ،
نيمي از شب را گريست.
خواهرم عادت داشت شعرهاي زيبا بخواند
و عاشق شانكا- نيرن – نرودا و پرفتشنكو بود.
خواهرم عاشق جنگل بود نه باغ.
آنقدر مجسمه ها را دوست داشت،
كه يك بار بليطي براي پاريس خريد.
اين روزها در دفتر شعرهايش،
حساب دقيق سبزيجات را نگه ميدارد.
اين روزها،‌مغرورانه با آويز هاي فلزي،
به اطراف ميخرامد
و با افتخار ميگويد:
" ديگر درباره سياست فكر نميكنم "
" بگذار فرهنگ به جهنم برود ديگر برايم مهم نيست"
و در تنبورش ، موش لانه كرده
اين روزها او خريدار باهوشي است
و سرويس هاي چيني ، ماهي تازه
و ملحفه هاي گران قيمت به خانه مي آورد.

تسليمه نسرين
برگردان: رفعت دانش

شنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۲

يك پيشنهاد
با توجه به تعدد كاخهاي افسانه اي باقي مانده از صدام و لزوم بازسازي اقتصاد آن كشور و در راستاي گسترش صنعت توريسم و نيز ارج نهادن به آثار فرهنگي و هنرعربي و ايضا ايجاد اشتغال و كمك به بهبود روحيه عمومي جوانان عراق پيشنهاد ميشود مسئولان فرهنگي دولت آينده عراق كاخهاي مزبور را با تغيير كاربري به كاباره هايي جهت اجراي برنامه هاي شبانه رقص عربي يا Belly Dance در كنار رود دجله و در زير نخل هاي هميشه سبز تبديل نمايند. براي تكميل دكوراسيون داخلي بالشها و مخده هاي زبفت و تنگ ها و جام هاي شراب و ظروف نقره و فرش هاي ايراني از مهم ترين اجزا است. جهت آموزش نيروي متخصص براي اجراي برنامه هاي حركات موزون و ناموزون منابعي همچون تلويزيون هاي لس آنجلسي فارسي زبان پيشنهاد ميشود. انتخاب اسامي مناسب براي اين كاباره ها ميتواند در موفقيت كار و رونق آن بسيار مؤثر باشد. در اينجا چند نام پيشنهادي سنتي و مدرن نيز آورده شده است:
نامهاي سنتي

كاباره ماشااله خان در بارگاه هارون الرشيد.
كاباره ساميه بند انداز
كاباره هزار و يك شب ( الف ليله و ليله )
كاباره شب هاي بغداد
كاباره خليفه
كاباره شهرزاد قصه گو
كاباره بابل
كاباره خلفاي عباسي (‌شامل 37 زير مجموعه از المنصور تا المستعصم )
كاباره خلفاي عثماني

نام هاي مدرن
كاباره شركا ( جرج ، توني ، دونالد ، ‌كالين ، كاندوليزا و سايرين )
كاباره September 11
كاباره نظم نوين جهاني
كاباره WTC
كاباره NATO
كاباره Democracy
كاباره European Community
كاباره Human Right
كاباره UN
كاباره Mid. East
كاباره OIL
كاباره Persian Gulf War


پنجشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۲

سقوط ديكتاتور صحنه اي باشكوه و تامل برانگيز.


بازي تمام شد. اين جمله را محمد دوری نماينده عراق در سازمان ملل متحد در جمع خبرنگاراني كه در نيويورك دوره اش كرده بودند بر زبان راند.
باش تا صبح صادقت بدمد اين همه از نتايج سحراست!!

چهارشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۲

فکر کنم عکس به قدر کافی گوياست!!


سه‌شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۲


بدون شرح




مژده مژده
به آقاياني كه ميخواهند شيك بپوشند.
__________________________________
چه لباسي براي محل كار، ميهماني يا يك شام رسمي مناسب است؟
ميدونم چي بپوشم ولي چه كنم كه كمد لباسهام با من همراه نيست ؟
كمي كمك لازم دارم تا بدونم چه جوري بپوشم؟
ميخوام آراسته باشم ولي گيج شدم چيكار كنم؟


***
اگر ميخواهيد پاسخ پرسشهاي بالا را بدانيد و يا سوال هاي ديگري در اين زمينه داريد با ما تماس بگيريد.
_________________________________


ظهوري*

ميگم يه جاييم بد جوري داره ميسوزه. نميدونم شايدم بد جاييم يه جوري داره ميسوزه !!

____________________________________________________________________
*به ضم ظا، نكات نغزي را گويند كه ظهر پس از تناول نهاري سنگين از ذهن خواب آلود به بيرون تراوش ميكند. (نگارنده)

دوشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۲

درحاشيه خبرهاي جنگ در عراق
اين رسم ناميدن آدمها با القاب عاميانه (‌ و البته با مسمي ) به خبرگزاري هاي بزرگ هم سرايت كرده. علی حسن المجيد - خويشاوند نزديك صدام - و از مردان قدرتمند حزب بعث به علت صدور حمله شيميايي به حلبچه و ساير اعمال و فعاليت هايش در زمينه توليد و استفاده از گاز هاي شيميايي در عمليات جنگي به علي شيميايي معروف است و اخيرا كه شايعه مرگ او در حمله به بصره قوت يافته، در اخبار رسانه ها به همين لقب ( Chemical Ali ) از او ياد ميشود.
خوشتر آن باشد كه سر دلبران
گفته نايد در حديث ديگران!!!
اين تصوير چه حسي را در شما بر انگيخته ميكند؟


تصوير فوق روي desktop كامپيوتر محل كار من بود.
همكار جواني همين كه چشمش به آن افتاد گفت: (اين چراغ روشن توي اين خونه ، وسط برفا نشون ميده داستانهايي توي اون اتاق خواب زير شيرواني درجريانه !!)
گاهي برايم خيلي عجيب است كه برخي ذهن ها تا ابن حد sex oriented است كه از تمام اين منظره تنها چراغ روشن اتاق خواب را ميبيند و از تمام احتمالات موجود تنها يكي را مد نظر قرار ميدهد.

یکشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۲

سوال : آيا روش ايجاد دموكراسي در عراق يا هر سرزمين ديكتاتوري زده ديگري ، انتقال آن است يا پديد آوردن زمينه بروز آن؟ اگر گزينه دوم را صحيح بدانيم ، پرسش بعدي اين است كه :آيا اين جنگ ميتواند اين زمينه و بستر مناسب را ايجاد كند؟ به هر حال به نظر من آمريكا براي اينكه نظم مطلوب خود را در جهان مستقر كند ، براي هريك از كشورها نسخه مخصوصي در نظر گرفته. اين نسخه براي عراق و افغانستان حمله نظامي است ولي براي ساير كشورها ميتواند روشهاي متفاوتي باشد.
نبايد از نظر دور داشت كه همين كشورهايي كه امروزه به عنوان پايگاه هاي تروريسم و موانع گسترش دموكراسي در جهان مطرح ميشوند ، پيش از فروپاشي شوروي به عنوان سنگر ها و خاكريز هاي اصلي امريكا در برابر پيشروي نيروهاي شوروي در ميان كشور هاي جهان سوم و به ويژه خاورميانه بودند. و از همين محل افرادي چون بن لادن و حكومت هايي مثل رژيم صدام، با كمك و همراهي امريكا و ساير متحدانش مسلح و تجهيز ميشدند.
پس از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد امريكاي بي رقيب نه تنها دليلي براي حضور اين نيروهاي تروريستي نميديد بلكه حضورشان را مانعي بر سر گسترش نظم و سلطه مورد نياز خود در جهان ميدانست و واقعه 11 سپتامبر بهانه مناسبي بود تا دولت امريكا بتواند با حضور نظامي د ر خاورميانه ريشه هاي بي ثباتي و عوامل اصلي حركت هاي تروريستي را بخشكاند و در آمد هاي نفتي كه از راه هاي مخفي صرف فعاليت هاي تروريستي ميشد را در اختيار حكومت هاي جديد متحد خويش قرار دهد تا در جهت گسترش اقتصاد مطلوب امريكا به كار گرفته شود.
هابز- فيلسوف و نويسنده انگليسي- ميگويد : سه عامل باعث منازعه انسان ها مي شود: رقابت بر سر منابع محدود براي تملك، بي اعتمادي انسان ها نسبت به يكديگر، و بالاخره عشق و علاقه وافر به جلال و شكوه وقدرت. وي تصريح مي كند كه تا اين عوامل وجود دارد ترس و نزاع (جنگ) از ميان نخواهد رفت و در چنين محيطي همه چيز نامطمئن است. تا بي اعتمادي نسبت به ديگران در زندگاني روزمره وجود داشته باشد بيم و خطر نزاع هم ادامه خواهد داشت. پيشرفت هاي مادي و ساختن شهرهاي قشنگ طبيعت انسان را تغيير نمي دهد. متمدن ترين كشور اگر بر كشور ديگر پيروز شود نسبت به مغلوب رفتاري وحشيانه خواهد داشت.
هابز نوشته است كه در غياب يك قانون بين المللي داراي ضمانت اجرايي استوار و اطمينان بخش، كشورهاي ضعيف شكار قوي ترها مي شوند. اتفاقات اخير با تقريب بسيار خوبي نظرات وي را تاييد ميكند. نقش ضعيف سازمان ملل نيز گوياي خلاء قانون بين المللي قوي و با ضمانت اجرايي بالا براي جلوگيري از شكار شدن كشور هاي ضعيف توسط قوي تر هاست و فكر ميكنم تا اوضاع اينگونه است و عوامل سه گانه هابز وجود دارد، متاسفانه سايه جنگ علي رغم تمام مخالفت ها شعارها و تظاهرات بر سر مردم كشور هاي ضعيف مستدام خواهد بود.

شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۲

آمريكا و متحدانش در ايرلند بر سر انتقال دموكراسي به عراق پس از اتمام جنگ ، به مذاكره مشغولند.
شوروي سابق هم در صدد انتقال سوسياليسم به افغانستان بود. اما آيا واقعا دموكراسي يا سوسياليسم يا هر مكتب و ايده ديگري را ميتوان مانند كالا به زور به يك جامعه ديكتاتور زده و تو سري خورده وارد كرد.
آيا براي رسيدن به دموكراسي نبايد بستر مناسب اجتماعي ايجاد شود؟ مردمي كه 1400سال، نسل اندر نسل در تحت سلطه خلفاي عباسي و هلاگو خان و سلاطين عثماني و ...حزب بعث بوده اند را ميتوانند يك شبه پذيرنده دموكراسي كرد؟

پنجشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۲

يوم يکشنبه سوم فروردين ماه سنه يکهزار و سيصد و هشتاد و دو خورشيدی دو ساعت مانده به ظهر بار سفر بر مرکب راهوار بر بستيم وقصد سفری کرديم به ملک يزد و کرمان و بندر عباس و قشم. در حين سفردر ميبد و بم و رفسنجان و سيرجان و ميمند و جيرفت توقفی داشتيم . و يوم سه شنبه يازدهم فروردين از بندر عباس از مسير داراب قصد شيراز کرديم . شبی در آن ملک مانديم و بر آرامگاه حافظ فاتحه ای خوانديم و نيمروز بعدی از مسير صفاهان به ملک ری بازگشتيم...
اين همه مقدمه برای اين بود که بگويم سلام من از سفر برگشتم.