شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۱

آقاي گل
آنچه در وبلاگ يه جور ديگه ميخوانيد (‌ كه البته ميتوانيد نخوانيد ) اصول عقيدتي يك فرد نيست. قصد نويسنده هم زير و رو كردن آدمهايي نيست كه به تصادف از روي لينك هاي زنجير وار به اينجا مي آيند. چيزي در بيرون را هم قرار نيست تغيير دهد. به تعبير عاميانه براي دل خودش مينويسد. حال در اين ميان اگر بر دل كسي هم نشست چه بهتر. باب دوستي با آدمهايي باز ميشود كه درصدي هرچند ناچيز از همفكري در بينشان هست. قرار هم نيست نورانيت فكر نويسنده به خواننده تفهيم شود. كه نويسنده ادعايي در اين باب ندارد. اين روش آدم هاييست كه با كپي كردن صفحات كتابهاي تاريخ ، فلسفه، ادبيات...در وبلاگشان خود را اهل تفكر و تعقل نشان ميدهند.
اين وبلاگ، يك دفتر چه يادداشت است كه به كمك امكاناتي كه اينترنت در اختيارمان گذاشته به روي عموم باز ميشود. همين عمومي بودن آن باعث ميشود اصول اخلاقي و چهار چوبهايي كه اكثرا شامل رعايت عفت كلام ، ادب و احترام به طرف مقابل است ، در نوشته ها رعايت شود. و با توجه به اينكه ياداشت هاي شخصي - به ويژه از نوع ميني ماليستي اش- از زواياي ديد مختلف، بر داشت هاي متفاوتي دارند، بايد انتظار قضاوت هاي متفاوت را از آن داشت.
دوست عزيز ، صحنه اي كه من در يك جمله در يادداشت روز جمعه بيان كردم،‌ از ديدگاه من نشانگر عشق پايداري كه پير مرد پس از اين همه سال نسبت به همسرش داشت. نشانگر اهميتي بود كه پير مرد براي زندگي مشترك با انساني بود كه سالها در زندگي همراهش بود. و اين به نظر من از زنده ترين اجزاي زندگي است. رفتاري كه در بين آدمها نادر است.
حالا اگر شما از اين يك جمله دچار تهوع شدي و آنرا نشاني از سنگ اندازي جلوي پاي زندگي ميداني و از آن يا از ساير ياد داشتها با ادبيات خودت به ( شل و ول بازي ) تعبير ميكني البته مختاري كه ديگر آنها را نخواني.
اغاز نوشتن اين يادداشت ها در حدود 14 ماه پيش به اختيار بود و اتمامش هم هر زمان كه اراده كنم و لازم ببينم به اختيار خودم خواهد بود. يكبار نوشتم صحنه هاي Fade in/out در زندگي را ترجيح ميدهم اگر زماني تصميم به ننوشتن گرفتم اين يادداشت ها به صورت Fade out به پايان خواهد رسيد. بنابراين به توصيه كسي در اين مورد نيازي نميبينم.در ضمن بود و نبودش هم براي من، امري مهم و جدي در زندگي نيست كه به خاطرش يقه دراني كنم.

هیچ نظری موجود نیست: