شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۱
جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۸۱
جناب شبح
يکبار جمله ای را که در متن يادداشت نوشته بودم اينجا تکرار ميکنم:
نميخواهم نقش حكومت ها را در پايمال كردن حقوق آدمها ناديده بگيرم، منظور من اينست كه نقش تك تك افراد يك جامعه در تضييع حقوقشان كمتر از حكومتي كه بر آنها حكم ميراند نيست.
خوب اين جمله به وضوح بيان ميکند که منظور من تبرئه حکومت نيست.منظور من يادآوری نقش مهم مردم در احقاق يا تضييع حقوقشان است . حتی تحت حاکميت حکومتهايی که دمکراسی را بر نميتابند. به نظر من حکومت و مردم در يک جامعه نقشی دو سويه دارند. در دراز مدت اين دو ميتوانند بر يکديگر تاثير متقابل بگذارند. همين جمهوری اسلامی دهه 80 رابا جمهوری اسلامی دهه 60 مقايسه کنيد. بسياری تفاوتهايی که ميبينيد ناشی از همين تاثير مردم بر حکومت است.
و اما مردم ما.لطفا کمی جزيی تر نگاه کنيد . به زندگی آدم های معمولی . به زندگی خودمان و خودتان . نشانه های ديکتاتوری های کوچک و ستيز با دموکراسی را ميتوانيد حتی در ارتباط های معمولی بين آدمها ببينيد. به رانندگی مان نگاه کنيد. ميبينيد چطور مسير يکديگر را می بُريم . می بينيد چطور حقوق يكديگر را ضايع ميکنيم. در امور مالی ديده ايد چقدر راحت حق و حقوق يکديگر را پايمال ميکنيم. لطفا نگوييد اينها نتيجه اعمال حاکميت حکومت است.نمونه های بارز خيانت، وطن فروشی، سود جويی فردی به بهای ضايع کردن حقوق جمع و رفتاری ازين دست را ميتوانی در تاريخ کشورمان به راحتی بيابی. از شکست سرداران ايرانی مخالف حکام عباسی- بابک و مازيار- در اثر خيانت هم رزمانشان به طمع ثروت و مکنت دربار عباسی تا عقد قراردادهای ننگين قاجار و ...به طمع رسيدن به مقام و منزلت در دربار روس و انگليس.
و امروز ...
لطفا شما ديگر کمی تعارف را کنار بگذاريد. که ما ملت گل و بلبليم و خيلی پيشرفته ايم و الخ....ساده ترین گريز از اعتراف به کاستی ها يافتن دليلی بيرونی و مقصر قلمداد کردن آن است.و در اين صورت مشکل هيچگاه حل نخواهد شد و دور و تسلسل همچنان باقی خواهد ماند. دوست من منظورتان از ( اين مردمی که شما ميگوييد سالها جلوتر از حکومت خود هستند) کدام طبقه از جامعه است؟ در جامعه ای که تيراژ چاپ کتاب به سختی به چند هزار ميرسد ميتوانی تعداد آنهايی را که به غير از نان شب دغدغه ديگری دارند را حدس بزنی.
***
در ضمن دوست من ما اينجا داريم ياد ميگيريم تا از نظرات مخالف عصبانی نشويم. شما که اهل انديشه ايد بايد بيشتر خود دار باشيد. در غير اين صورت تفاوت ما با آنانکه مدام در انديشه ساکت کردن ندای مخالف هستند چيست؟
يکبار جمله ای را که در متن يادداشت نوشته بودم اينجا تکرار ميکنم:
نميخواهم نقش حكومت ها را در پايمال كردن حقوق آدمها ناديده بگيرم، منظور من اينست كه نقش تك تك افراد يك جامعه در تضييع حقوقشان كمتر از حكومتي كه بر آنها حكم ميراند نيست.
خوب اين جمله به وضوح بيان ميکند که منظور من تبرئه حکومت نيست.منظور من يادآوری نقش مهم مردم در احقاق يا تضييع حقوقشان است . حتی تحت حاکميت حکومتهايی که دمکراسی را بر نميتابند. به نظر من حکومت و مردم در يک جامعه نقشی دو سويه دارند. در دراز مدت اين دو ميتوانند بر يکديگر تاثير متقابل بگذارند. همين جمهوری اسلامی دهه 80 رابا جمهوری اسلامی دهه 60 مقايسه کنيد. بسياری تفاوتهايی که ميبينيد ناشی از همين تاثير مردم بر حکومت است.
و اما مردم ما.لطفا کمی جزيی تر نگاه کنيد . به زندگی آدم های معمولی . به زندگی خودمان و خودتان . نشانه های ديکتاتوری های کوچک و ستيز با دموکراسی را ميتوانيد حتی در ارتباط های معمولی بين آدمها ببينيد. به رانندگی مان نگاه کنيد. ميبينيد چطور مسير يکديگر را می بُريم . می بينيد چطور حقوق يكديگر را ضايع ميکنيم. در امور مالی ديده ايد چقدر راحت حق و حقوق يکديگر را پايمال ميکنيم. لطفا نگوييد اينها نتيجه اعمال حاکميت حکومت است.نمونه های بارز خيانت، وطن فروشی، سود جويی فردی به بهای ضايع کردن حقوق جمع و رفتاری ازين دست را ميتوانی در تاريخ کشورمان به راحتی بيابی. از شکست سرداران ايرانی مخالف حکام عباسی- بابک و مازيار- در اثر خيانت هم رزمانشان به طمع ثروت و مکنت دربار عباسی تا عقد قراردادهای ننگين قاجار و ...به طمع رسيدن به مقام و منزلت در دربار روس و انگليس.
و امروز ...
لطفا شما ديگر کمی تعارف را کنار بگذاريد. که ما ملت گل و بلبليم و خيلی پيشرفته ايم و الخ....ساده ترین گريز از اعتراف به کاستی ها يافتن دليلی بيرونی و مقصر قلمداد کردن آن است.و در اين صورت مشکل هيچگاه حل نخواهد شد و دور و تسلسل همچنان باقی خواهد ماند. دوست من منظورتان از ( اين مردمی که شما ميگوييد سالها جلوتر از حکومت خود هستند) کدام طبقه از جامعه است؟ در جامعه ای که تيراژ چاپ کتاب به سختی به چند هزار ميرسد ميتوانی تعداد آنهايی را که به غير از نان شب دغدغه ديگری دارند را حدس بزنی.
***
در ضمن دوست من ما اينجا داريم ياد ميگيريم تا از نظرات مخالف عصبانی نشويم. شما که اهل انديشه ايد بايد بيشتر خود دار باشيد. در غير اين صورت تفاوت ما با آنانکه مدام در انديشه ساکت کردن ندای مخالف هستند چيست؟
چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۱
سهشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۱
چند روزي بود كه حوصله نداشتم به شمارنده وبلاگم سر بزنم. شايد هم علتش اين بود كه ميدانستم در اثر كاهش تعداد يادداشت هايم در هفته هاي اخير، آمار محدود خوانندگانم باز هم محدود تر شده . و ترجيح ميدادم در بيخبري خودم خوش باشم. امروزد ل را به دريا زدم و روي آيكون شمارنده كليك كردم. در ليست آدرسهايي كه كانتر site meter من ثبت كرده بود سه آدرس از وبلاگهايي ديدم كه در آن ها لينك نداشتم . اول فكر كردم كه شايد لطفشان شامل حال من شده ( يا به قول دوستي لطفشان حامل شال من شده ) . روي آنها كليك كردم و از سر تا به ته وبلاگشان را جستجو كردم و در كمال نا اميدي هيچ نشاني از يه جور ديگه نيافتم . مشابه اين وضعيت پيشتر هم برايم اتفاق افتاده بود . علتش را نميدانم ولي هرچه هست حسابي من را دكوراژه ميكند. البته در نهايت امر داشتن تعداد محدودي مراجعه كننده ثابت كه بسياري از آنها جزو حلقه دوستان نزديكم قرار گرفته اند برايم بسيار ارزشمند است. ولي خوب وسوسه ديده شدن را نميتوان منكر شد!
دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۱
در مورد يادداشت قبلي ام نويسنده وبلاگ بادبادك سوالاتي در نظر خواهي مطرح كرده كه ترجيح دادم سوالها و جوابها را اينجا بنويسم تا مورد قضاوت دوستان ديگر هم قرار گيرد.
س- آيا خوب است در رفتار و گفتار عيوب و نواقص خود را نشان دهيم ؟
ج-به صورت مطلق نميتوانم نظر بدهم كه خوب است عيوب خود را نشان دهيم يا نه ولي فكر ميكنم عيب پنهان برطرف نخواهد شد.
س- آيا عيوب و نواقص در نظر همه واقعآ يکسان است ؟ يعنی ممکن نيست در نظر عده ای حتي حسن در نظر گرفته شود؟
ج-دقيقا به نكته جالبي اشاره كردي . يك نقيصه ممكن است در موقعيتي ديگر و در مقابل ناظري ديگر نه تنها اصلا به چشم نيايد بلكه حتي از آن به عنوان حُسن در نظر گرفته شود. شايد به همين دليل واقعيت هاي وجودي وقتي با صداقت بيان شوند جاذبه و دافعه دارند.
س- آيا مي توان هميشه از جملاتي استفاده کنيم که از دلمان برخاسته است؟
ج-عرض كنم من هرگز در مقامي نيستم كه در اين مورد حكم كلي بدهم، ولي وقتي قلب و زبان آدمي 180 درجه متفاوت باشند، دورويي شكل ميگيرد كه امري غير اخلاقي است.
س- موانع آزاد نويسي ديگري نيز وجود دارد! همه را از دم يه تيغ نگذرانيد.
ج-درست است موانع بسياري در مقابل آزاد نويسي وجود دارد كه خيلي از آنها ريشه در زندگي هاي شخصي آدمها دارد.خوبست كه آنها را هم به نقد بكشيم.
س- وبلاگ نويسي = آزاد نويسي؟ ؟ پس بعضي ها جمع کنند بساطشون رو ديگه . منظور من وبلاگ خاصي نيست ها اا ، بحث کُليست .
ج-باز هم بگويم من حكمي صادر نكردم كه وبلاگ نويسي = آزاد نويسي است. به نظرمن، لطف وبلاگ نويسي در امكان آزاد نويسي آن است. حالا اگر كسي نميخواهد آزاد بنويسد حتما براي خود دلايلي دارد كه محترم است.
س- آيا خوب است در رفتار و گفتار عيوب و نواقص خود را نشان دهيم ؟
ج-به صورت مطلق نميتوانم نظر بدهم كه خوب است عيوب خود را نشان دهيم يا نه ولي فكر ميكنم عيب پنهان برطرف نخواهد شد.
س- آيا عيوب و نواقص در نظر همه واقعآ يکسان است ؟ يعنی ممکن نيست در نظر عده ای حتي حسن در نظر گرفته شود؟
ج-دقيقا به نكته جالبي اشاره كردي . يك نقيصه ممكن است در موقعيتي ديگر و در مقابل ناظري ديگر نه تنها اصلا به چشم نيايد بلكه حتي از آن به عنوان حُسن در نظر گرفته شود. شايد به همين دليل واقعيت هاي وجودي وقتي با صداقت بيان شوند جاذبه و دافعه دارند.
س- آيا مي توان هميشه از جملاتي استفاده کنيم که از دلمان برخاسته است؟
ج-عرض كنم من هرگز در مقامي نيستم كه در اين مورد حكم كلي بدهم، ولي وقتي قلب و زبان آدمي 180 درجه متفاوت باشند، دورويي شكل ميگيرد كه امري غير اخلاقي است.
س- موانع آزاد نويسي ديگري نيز وجود دارد! همه را از دم يه تيغ نگذرانيد.
ج-درست است موانع بسياري در مقابل آزاد نويسي وجود دارد كه خيلي از آنها ريشه در زندگي هاي شخصي آدمها دارد.خوبست كه آنها را هم به نقد بكشيم.
س- وبلاگ نويسي = آزاد نويسي؟ ؟ پس بعضي ها جمع کنند بساطشون رو ديگه . منظور من وبلاگ خاصي نيست ها اا ، بحث کُليست .
ج-باز هم بگويم من حكمي صادر نكردم كه وبلاگ نويسي = آزاد نويسي است. به نظرمن، لطف وبلاگ نويسي در امكان آزاد نويسي آن است. حالا اگر كسي نميخواهد آزاد بنويسد حتما براي خود دلايلي دارد كه محترم است.
یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۱
تعارف و رو دربايستی از ویژگی های بارز فرهنگ ايرانيست وگاه مرزهای آن با دورويی و ريا بسيار نامشخص است.
ما معمولا در رفتار و گفتار سعی در پوشاندن عيوب و نواقص خود و آنچه مربوط به خود است داريم. هنگام گفتگو سعی ميکنيم در جهت رعايت موارد فوق سخنانمان را پيرايش کنيم . درست به همين دليل بسياری ازجملاتی که بر لب ميرانيم لزوما آنچيزی نيست که از دلمان بر خواسته است.
در آغاز رواج وبلاگ نويسی فارسی شايد گريز از همين خصيصه ها بود که باعث شد نوشته هايی که در معيار های کلاسيک ادبيات فارسی جايگاهی نداشتند به شدت مورد توجه خوانندگان قرار گيرند. نويسندگان این نوشته ها از آنجا که ناشناخته بودندبه راحتی واقعيت وجودی خود را به صورت برهنه در معرض ديد خوانندگان قرار ميدادند . در اين ميان گاه مرز های مگو و شرم و احتياط هايی که در محيط حقيقی جامعه ما به سختی رعايت ميشوند توسط نويسنده ناديده گرفته ميشد. برای همين نوشته کاملا طبيعی و غير تصنعی بود.
با گسترش ارتباطات بين وبلاگ نویس های متقدم ( نسل اول وبلگ نويس های فارسی زبان) و ملاقات های حضوری و خارج شدن آدم ها از محاق به نظر من از سادگی و بی پيرایگی نوشته ها کاسته شد. نويسنده وبلاگ دیگر آدم ناشناخته ای نبود. نصب کنتور و پنجره های نظر خواهی در کنار رشد فزاينده کميتی وبلاگها، وبلاگنويس ها را در بند تعداد کليک اسير کرد. دیگر نويسنده نميتوانست آنچه ميخواست دل تنگش بگويد. چرا که خواه نا خواه هر روز تعدد مراجعین به وبلاگش برايش اهميت بيشتری ميافت. فکرميکنم همين امر کمی با اصل وبلاگ نویسی که همان آزاد نويسی است مغاير است. سانسور، تنها مانع آزاد نويسی نيست. گاه نويسنده در بند آمار خواننده از آزاد نويسی محروم ميشود.
به هر حال اکنون يک سال از تولد وبلاگ نویسی فارسی ميگذرد و اين پديده نو هر روز شاهد تغييرات بيشتريست. شايد چند سال ديگر شاهد نامگذاری سبک جديدی از نوشتار فارسی به صورت رسمی باشيم. سبک وبلاگی.
پ.ن
قصد من ارزشيابی هيچ وبلاگ خاصی نيست. بحث کاملا کلی است.
اشتراک در:
پستها (Atom)