نخستين سال
Tuesday, January 01, 2002
دوستان عزيز سلام
من امروز پس از چند روز وبلاگ خوني تصميم خودمو گرفتم كه وارد اين بازي بشم .شايد نبايد بگم بازي چون
اتفاقا خيلي وقت ها قضيه جديست.
ميگم جدي براي اينكه سرزمين وبلاگ خاصيتش اينه كه توش به قول مولانا
هيچ آدابي و ترتيبي مجوي هرچه ميخواهد دل تنگت بگوي
و اين موضوع خيلي مهمه به خصوص براي ما ايراني ها كه از بچه گي در گير هزار جور بند و بست اخلاقي-اجتماعي-سياسي- خانوادگي........ بوده و هستيم .و به خود سانسوري عادت كرديم.
به هر حال اين تحفه تكنولوژي غرب تعارف بردار نيست ....دين و ايمون هم سرش نميشه ...بدون يااله گفتن تو هر خونه اي ميره .محرم(به فتح م) غير محرم هم سرش نميشه.
و با همين روش به ما اين امكان رو ميده كه حرف دلمون رو بزنيم و مهمتر از اون عادت كنيم حرف هاي ديگران را هم بشنويم حتي اگر به مذاقمون خوش نياد.
والسلام ختم كلام تا بعد.....
سطر هاي بالا اولين كلام بودند. اولين قدم در راهي كه يك سال است آنرا ميپيمايم. گاه تند و گاه خسته. يك سال در دنياي امروز كه كه سرعت نوشدن پديده ها سرسام آور است، ميتواند اتفاقات بسياري را در خود جاي دهد.
روز هاي اولي كه نوشته هاي ديگران را روي اين لوح بلورين ميخواندم و دنبال مي كردم ، احساس كودكي را داشتم كه در كنار رودي نشسته و به جريان آرام آب نگاه ميكند و وسوسه پيوستن به آب روان در دلش غوغايي بر پا كرده. از پيچ و تاب ها و تند آبهايي كه در طول مسير انتظارش را ميكشند خبر ندارد و به طبع ديگراني را كه در طول مسير به اين جريان ميپيوندند را نميشناسد. همين عدم آگاهي، هيجان پيوستن را فزوني مي بخشد. اين هيجان پيوستن و كنجكاوي كار خودش را كرد و فردا يك سال از روزي كه تن به اين آب روان دادم ميگذرد. رود كوچك آن روز اكنون رودخانه ايست بزرگ و متلاطم. پر آب و گل آلود كه هر از گاه سيلي و خروشي زمينهاي كناره اش را تهديد ميكند!
يك سال گذشته فرصتي بود براي تماشاي آدمها از پشت پنجره دلشان، دانستن دغدغه هاي شان و البته گشودن پنجره افكار به روي ديگران.
در طول اين مدت نگاه ايده آلي ام به اين پديده با ديدن واقعيت هايي گاه ناخوش آيند، تعديل شد. در آغاز فكر ميكردم دليل حضور اكثر آدمها در اين محيط مجازي دانستن و دانسته شدن است، ولي امروز ميبينم بيشترشان به ديدن و ديده شدن مي انديشند. عريان نويسي و چشم بستن بر خطوط قرمز رايج در محيط واقعي جامعه كه در ابتدا عامل جذابيت بسياري از نوشته هاي پيش كسوتان بود ( كه از دلشان بر ميخواست و لاجرم بر دل مينشست)، آنقدر مورد تقليد قرار گرفت كه به ابتذال و پرده دري رسيد. در بسياري از موارد نشان داديم كه اهل بحث نيستيم و به راحتي تن به مشاجره ميدهيم. اهل شنيدن نيستيم. گوشهايمان را ميبنديم و دهان را به سخن باز ميكنيم.
و البته در اين ميان حضور عده اي انگشت شمار، با نوشته هايي بسيار عميق، كه در پس آن رد پاي مطالعه و انديشه را بخوبي ميتوان ديد، غنيمت است. اين ها ستاره هاي روشن راه ياب هستند در اين مسير.
به هر حال چند صد هزار كلمه اي كه در اين مدت در آرشيوهاي وبلاگهاي فارسي زبان انباشته شد، فقر شديد اطلاعات به خط و زبان فارسي را در شبكه اينترنت كمي تعديل كرد. هرچند كه اطلاعات آرشيو شده در بسياري موارد فاقد پشتوانه كافي علمي و ادبي است، و اكثرا از حد يادداشت هاي روزانه فرا تر نميرود، ولي با اين حال كمك بسيار خوبي است به جلوگيري از مهجور ماندن خط و زبان فارسي در اينترنت.
***
فردا وبلاگ يه جور ديگه يكساله ميشود. بيشتر خوانندگان ثابت آن از دوستان من هستند. دوستاني كه دليل آشناييشان حضور در همين جمع وبلاگ نويسان فارسي است. حضورشان برايم خوش آيند است. احساس تنها نبودن و حضور در حلقه آدمهايي كمابيش هم فكر و هم كلام.
***
و اكنون دومين سال...
سهشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر