دوشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۲

زن خوانند دوره گرد در زير يكي از گذر هاي قديمي شهر تورين اشعار عجيب و سوزناکي را با صدايي نرم و مخملين ميخواند. پژواك صدايش در زير سقف ميپيچيد و تاثيرش دوچندان ميشد. چند دقيقه اي مبهوت صدا يش بودم. نه آهنگ و نه زبان اشعار هيچ كدام برايم آشنا نبود .صدايش حس عجيبي را به من القا ميكرد. حسي كه نميشناختمش . از جنس حزن بود ولي از نوع نا آشنايش. نگاهم را از روي صورت زن برداشتم و به بساطي كه پيش پايش پهن كرده بود دوختم.
چند عدد CD از کارهاي خودش را براي فروش گذاشته بود و در كنار آنها كاغذي با يك توضيح مختصر در مورد محتويات CD ها.
روي آن با خط درشت و به انگليسي نوشته بود ترانه هاي فولکلوريک مردم اروپا بين سالهاي ۸۰۰ تا ۱۳۰۰ ميلادي !
با خواندن اين جمله صداي آواز و معماري قديمي اطرافم انگار هماهنگ مرا بردند به قرون وسطا...سردي تاريكي و غم آن دوران را براي لحظه اي کوتاه در اطرافم حس کردم .صداي مردمان خرقه پوش بيمار و كثيف، ضجه محكومين به مرگ در آتش در گوشم و تصوير شهرهاي طاعون زده ، و كليسا هاي مخوف در پيش چشمم ظاهر شد. حزن نا آشنا ديگر نا آشنا نبود...

هیچ نظری موجود نیست: