من از اين جنگ سرد مي ترسم
و از اين جنس مرد مي ترسم
در تكاپوي رنگ باختنيم
بيخود از رنگ زرد مي ترسم
به فلك نرد عشق مي بازم
عجب از دور نرد مي ترسم
خار در چشم هاي هم شده ايم
واي از اين خارزار مي ترسم
از سر درد با دلم قهرم
هر شب از عمق درد مي ترسم
آي مردم صداي من آمد
از شما فرد فرد مي ترسم
روزگاري دلاوري بودم
تازه از جنگ و درد مي ترسم
تلخون
29/6/72
دوشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر