پنجشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۲

ودكاي قوچان

پيرمرد صاحب رستوران با شنيدن صحبت هاي ما به سر ميز آمد و با انگليسي شكسته بسته پرسيد فارسي صحبت ميكنيد؟ايراني هستيد؟
در اين مدت كوتاه اقامتم در ايتاليا بس كه براي انواع اقسام آدم ها از عامي و تحصيل كرده و كوچك و بزرگ توضيح داده بودم كه ايراني ها عرب نيستند و ما عربي صحبت نميكنيم و زبان ما با زبان مردم مصر و مراكش و عراق و عربستان و ...متفاوت است كلافه شده بودم و شنيدن اين حرف از پيرمرد برايم بسيار جالب بود.با خوشحالي گفتم بله ايراني هستيم.
پير مرد ادامه داد در سالهاي آخر دهه 60 ميلادي در چند پروژه خط لوله نفت و گاز در ايران شركت داشته است. تهران‏ اهواز شيراز بهبهان درود و چند شهر ديگر ايران را ديده بود . خوبي و با دقتي كه از سنش بعيد بود با جزييات از جاهايي كه ديده بود تعريف ميكرد. چند دقيقه اي صحبت كرد و بعد گارسن برزيلي اش را صدا كرد تا دستور غذا را بگيرد.
پس از صرف غذا دوباره سر ميز ما آمد و گفت يك يادگاري قديمي از ايران دارم ميخواهيد ببينيد؟
ما با اشتياق جواب مثبت داديم . پيرمرد رفت و چند ثانيه بعد با يك بطري برگشت. بطري را در دست گرفتم و برچسب آن را خواندم. به فارسي نوشته بود:ودكاي قوچان! با توجه به تاريخ ساخت كه روي برچسب خوانده ميشد حدود سي و پنج سالي از عمرش ميگذشت تقريبا هم سن من بود! برچسب روي بطري به مرور زمان به زردي گراييده بود. آرم استاندارد دوران پهلوي ( همان كه به شكل سپر سپاهيان هخامنشي بود) در گوشه سمت راست پايين برچسب ديده ميشد. حس عجيبي برايم بود. انگار بخشي از زمان گذشته را در دست گرفته بودم . باورم نميشد در گوشه اي از ايتاليا در اين رستوران كوچك چنين يادگاري عجيبي از ايران ببينم. بطري را دست به دست كرديم و دوباره با احتياط به دستش داديم.
سر آخر بعد از پرداخت صورت حساب همه مارا به يك استكان كوچكlimon cello ميهمان كرد و قرار شد بار ديگر كه به رستورانش آمديم دوربين عكاسي همراه ببريم تا از آن يادگاري عكسي به يادگار بگيريم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

اگر اون عکس رو گرفتید من بسیار ممنون میشوم که داشته باشم و ببینم
mehrdad1919@gmail.com

tintezo@yahoo.com گفت...

آقا عکسش رو نگرفتید؟؟؟...برای من هم بفرستید لطفا، با ذکر منبع استفاده خواهد شد...