شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۲

نمايشنامه در يك پرده
آقا گرگه ميره در خونه شنگول و منگول و حبه انگور زنگ ميزه .
بچه ها : كيه ، كيه در ميزنه؟
آقا گرگه ( در حاليكه صداشو نازك كرده ) : منم منم مادرتون.
بچه ها يك صدا : برو عمو ، برو خدا روزيت رو جايه ديگه حواله كنه. ما آيفون تصويري داريم.
آقا گرگه با سبيل هاي آويزون دمش را روي كولش گذاشته و پي كارش ميرود.

نتيجه 1:
در عصر ارتباطات روش هاي سنتي فريفتن مردم كارايي چنداني ندارد.
نتيجه 2:
گرگ ها دو راه پيش رو دارند يا گرسنگي بكشند يا خود را به روز كنند.
نتيجه 3:
گرگ آپ ديت شده براي رفع گرسنگي گوسفند خفه نميكند. وارد سوپر ماركت شده گوشت بسته بندي شده ميخرد و پس از پختن آن درون ماكرو ويو با كارد و چنگال آنرا ميل ميكند!



هیچ نظری موجود نیست: