شرلوک هولمز و واتسون در ميان جنگل چادر زده بودند . شب شد هردو درون چادر به خواب رفتند. چند ساعتی از شب گذشته بود. ناگهان شرلوک هولمز از خواب پريد و سراسيمه واتسون را بيدار کرد.
- واتسون واتسون!
- بله هولمز.
- آسمان را نگاه کن چه ميبينی؟
- ميليونها ستاره.
- خوب از اين صحنه چه چيزی دستگيرت ميشود؟
- هوممم
از ديدگاه ستاره شناسی يعنی ميليونها کهکشان و ميلياردها ستاره در فضا وجود دارد.
از ديدگاه خداشناسی نشانه عظمت خداوند است.
از دیدگاه هواشناسی یعنی فردا روز آفتابی زيبايی خواهيم داشت.
از دیدگاه ...
- واتسون بس کن نادان! چادر را دزديده اند ! بلند شو فکری کنيم.
-------------------------------------------------------------------------------------
منبع: نامعلوم
جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر