ديشب وكنسرت عليرضا عصار در سالن ميلاد
برنامه راس ساعت مقرر به وقت شرق اروپا!! شروع شد . آقاي عصار هم با آن يال و كوپال و هيبت عظيم با قدوم سنگين تشريف آوردن روي سن و ضمن عذر خواهي از حضار جهت تاخير خيلي محترمانه منت سر جاماندگان گذاشتند كه بعله... بيشتر از اين نمي تونيم براشون صبر كنيم!! يعني ما تاخير نداشتيم براي قافله جاماندگان تا حالا صبر كرديم.
بعد هم جهت جبران زمان از دست رفته شروع كرد به طريقه Non Stop سه چهار تا آهنگ را خواند و مردم هم هاج و واج مانده بودند در آخر هر آهنگ كف بزنند يا نزنند...در اين بين يك لنز بزرگ دوربين خيلي آهسته از بين دكور پشت صحنه هر از گاهي سرك ميكشيد و با فلاشش تماشاچيان را سر افراز ميكرد و نرم دوباره مخفي ميشد.ما كه نفهميديم جريان اين عكاسي از چه قرار بود؟
خواننده يك جاهايي هم از حضار ميخواست كه با او دم بگيرند . به پسر جواني كه در نزديكي ما نشسته بود آنچنان احساس خوانندگي دست ميداد كه با صداي زنگ دار و گوشخراشش جلو تر از خواننده آهنگ را ميخواند!و براي خوش نگاه عاقل اند سفيه آدمهاي اطرافش را ميخريد.فكر كردم يك كسي بيايد و در ايران Karaoke راه بيندازد ( البته از نوع ايرانيزه - اسلاميزه ) نانش در روغن است با اين همه جوان مشتاق!! در اين ميان استعداد هاي بسياري هم شكوفا ميشود. هم فال است و هم تماشا..- به شرط آنكه شير بي اشكم و يال نشود پس از گذشتن از چهار چوبهاي موجود.
بعد از آنتراكت ده دقيقه اي اقاي عصار زلف آشفته و خندان لب و... دوباره آمد روي سن . براي ادامه برنامه . البته بعد از خواندن آهنگي كه شعرش عرفاني بود دوباره با مهارت تمام و به سرعت موهاي اشفته را با يك كش به صورت دم اسبي جمع كرد.
در اين بين هم مدام آدمهاي مختلف يادداشت هاي كوچكي از پاي سن به او ميدادند. كه تقريبا همه را به همراهانش رد ميكرد يا كناري ميگذاشت مگر يكي كه انگار موضوعش بدجوري مهم بود يا شايد دست يا نگاه آورنده اش بدجوري مسحوركننده!! چون به سرعت آنرا خواند و در جيبش گذاشت!!
شعر معروف محتسب و مست پروين اعتصامي متن يكي از آهنگها بود كه بسيار زيبا اجرا شد. مخصوصا كه تفاوت لحن و آوا بين سخنان محتسب و مست از سوي خواننده هنرمندانه اجرا ميشد.
اجراهاي بسيار هنرمندانه فواد حجازي هم بسيار خوب بود ولي پخش ويدئو كليپ فيلم رابين هود ( كوين كستنر ) حين آن كمي نا بجا به نظر ميرسيد.
به غير از بوي كالباس كه همزمان با خواندن بوي بارون فضاي اطرافم رو پر كرده بود و تاخير 45 دقيقه اي – در مجموع برنامه خوبي بود. مخصوصا وقتي همراهانت 8 تا آدم با حال و بگو بخند باشند مدام شوخي و خنده و چاشني برنامه ميشود و بيشتر خوش ميگذرد . از همه جالب تر اوني بود كه آخرهاي برنامه كمي خوابيد و بعد از برنامه گفت راستي اين شجريان از كي اينقدر موهاش بلند شده ؟؟
سهشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر