شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۳

يك ايميل كوتاه !

مرد خيابان هاي پر برف و زمستان زده شيكاگو را براي گذراندن تعطيلات سال نو به سمت فلوريدا ترك كرد . همسرش به خاطر يك سفر غير مترقبه كاري قرار بود روز بعد در هتل به او ملحق شود . وقتي كه به هتل رسيد تصميم گرفت خبر رسيدنش را توسط ايميل به همسرش برساند.
از آنجا كه دفتر ياداشت الكترونيكي اش را همراه نداشت براي يادآوري آدرس ايميل همسرش به حافظه اش رجوع كرد و متاسفانه با يك حرف اشتباه ايميل او به جاي همسرش به دست بيوه پير يك كشيش رسيد. كشيش روز قبل از دنيا رفته بود و بيوه پير تازه از مراسم تدفين همسر درگذشته اش بر گشته بود. فرزندان و نوه هايش براي دلداري او در اتاق نشيمن جمع بودند. پيرزن بي نوا همين كه ايميل را چك كرد فريادي كشيد و نقش بر زمين شد. فرزندان باشنيدن فرياد مادر پيرشان سراسيمه به داخل اتاق آمدند با نعش مادرشان روي زمين و اين يادداش روي صفحه كامپيوتر مواجه شدند.


همسر عزيزم
من تازه رسيده ام . همه چيز براي فردا كه تو به من ملحق ميشوي آماده است.

شوهر هميشه عاشقت

پ.ن. راستي اينجا خيلي داغ است!
**

هیچ نظری موجود نیست: