شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۱

سلام
من اصولا از وارد شدن در بحران هاي وبلاگي پرهيز ميكنم چون ميدانم خيلي وقتها ره به تركستان ميبرد ولي اين نوشته بهار در صندوقخونه باعث شد اينبار برخلاف روال خودم عمل كنم .خواستم در نظرخواهي اش بنويسم كه چون طولاني شد در اينجا قرارش ميدهم.

آزادي يا بي نظمي؟

مشكل به نظر من از آنجا ناشي ميشود كه ما ايرانيها كلاسه كردن اموررا نياموخته ايم . شنيده ايم كه هرسخن جايي و هر نكته مكاني دارد ولي مثلا خط سبقت اتوبان را با خط كندرو و خط كند روي اتوبان را با محل سبقت گرفتن اشتباه ميگيريم. در هم ريخته گي امور را نبايد با آزادي اشتباه گرفت . ادب نزاكت و تربيت حكم ميكند پيش از شروع صحبت شان مجلس را ارزيابي كنيم. در مجموع با سخن سلطان بانو موافقم . به اين صورت كه هركس در وبلاگ شخصي اش هرچه ميخواهد بنويسد . ولي حساب وبلاگ عمومي جداست. مثل يك مكان عمومي است كه بايد در عين احترام به آزادي بيان - با محترم شمردن ديگران به خود احترام بگذاريم.ولي بيشتر ما به خاطر محدوديت هاي بسياري از كودكي در اثر فرهنگ و سنت جامعه كما بيش متحمل شده ايم– مترصد يافتن كوچكترين فرصتي براي رهايي از بند هاي ذهنمان هستيم . درست مثل راننده اي كه پس از درگيري در يك راهبندان طولاني خود را در خيابان خلوتي ميبيند و بي پروا پدال گاز را تا انتها ميفشارد.اين استفاده ازآزادي محدود گاه بر در و ديوار توالت هاي مدرسه با نوشته هاي و نقاشي هاي پورنو گرافيك و فحش هاي ركيك و شعار هاي سياسي متبلور ميشد.
بازهم ميگويم آزادي با گم گشتگي و بي نظمي نبايد اشتباه گرفته شود.
در انگلستان سكس شاپ ها حق داشتن ويترين ندارند ويا نوجواناني كه به سن قانوني نرسيده اند اجازه ورود به بار را ندارند. آيا ميتوانيم بگوييم اين قانون محدود كننده آزاديست؟ يا الزاميست در راستاي نظم بخشيدن به امور جامعه . بيشتر آزادي هاي ما در ايران با بي نظمي قرين ميشوند. چون بسيار جزيي و گاه كوتاه مدت هستند.و بسياري از ما به همان علت كه گفتم ظرفيت پذيرش آنرا نداريم. هيجان زده و احساساتي به ميان فضايي كه در آن بويي از آزادي شنيده ايم خيز برميداريم و و به ميان آن مي پريم و معلق ميمانيم . متاسفانه در برخي توشته هاي دوستان شاهديم كه آزادي با چهارچوب هاي آنارشيسم و بي نظمي تعريف ميشود . ونويسندگان در مقابل اعتراض ديگران به جاي جواب منطقي باز به متشنج كردن جو و عمل احساساتي و سخنان تند دست مي يازند. هيچ تصميم درستي بر پايه احساسات و تعصب و بحران ذهني گرفته نميشود. و نكته آخر اينكه نظر شخصي افراد غير متخصص در مورد موضوعات پيچيده سياسي و اجتماعي ارزش و منزلت آنرا ندارد كه دست آويز ايجاد بحران براي ديگران باشد.
تا بعد...


هیچ نظری موجود نیست: