جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۱

ديروز در ميان يک جلسهء رسمي که بين تيم
دعوت شدهء شرکت ما و طرف ژاپني تشکيل شده
بود، يکي از مديران ارشد با حرارت تمام
مشغول چانه زني بر سر موضوع اختلاف بود
که ناگهان سگک کمربند ايشان در رفت و در
ميان بهت همه، کمربند بصورت کامل باز شد.

مي توانيد حدس بزنيد که در آن فضاي سنگين
و رسمي که داشت تبديل به صحنهء مناقشه مي شد،
اين اتفاق چقدر باعث خندهء حضار شد.
جالب اينجاست که سوژهء خنده خودش يک آدم
کاملا جدي و اخموست.
قيافهء طرف ديدني بود که دست به کمر
برگشت وبه رتق و فتق امور کمربند پرداخت... تا از آبروريزي بيشتر جلوگيري کند.
و طرف ژاپني هم که منتظر جواب بود مدام
تکرار مي کرد که ادامهء بحث را پيگيري
کنيد
و کمربند را بگذاريد براي بعد......



هیچ نظری موجود نیست: