سه‌شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۱




در ميان همهء زبانهاي رايج در دنيا، يکي
براي همه کمابيش شناخته شده است...
زباني که بيش از چند جمله و اشاره ندارد...
و گاه احتياج به گشودن لب هم ندارد...
هر کدام از کلمات اين زبان هزاران معني در خود دارد
ولي ساده بيان مي شود....

اين زبان گاه به جاي لب از سرانگشتان جاري مي شود
و گاه از پلي به نام نگاه مي گذرد و به شنونده مي رسد....

نژاد، رنگ، سن و سال، زمان و مکان نمي شناسد...

با پيشرفت تکنولوژي سرعت انتقالش هزاران
برابر مي شود ولي بدون آن هم سرعت انتقالش کافيست...

آموختني نيست و انگار از بدو تولد همراه انسانهاست..

همهء ما گرامرش را مي شناسيم و به لغاتش آشناييم..

ولي گاه غرور بي جا، روابط مادي و يا حس
خودخواهي ما را از تکلم به آن باز مي دارد....

هیچ نظری موجود نیست: