جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۱

اونهايي که ميرن

يادم هست اون وقتها که بچه بودم در مسافرتها
هميشه تو جاده اشعار و عبارات نغزي! که پشت تريلي ها و کاميون ها ميديدم نظرم رو جلب ميکرد.
يکي ازاونها هميشه تو نظرم هست «گشتم نبود، نگرد نيست!».

اين دو جمله مخصوصا با شغل راننده ها که هميشه در مسافرت و گشتن بودند همخواني داره
و در ضمن يک جور حسرت و نوستالژي نسبت به زمان از دست رفته واميدهاي نااميد شده رو به من القاء ميکنه.

و امروز در اين دنيای مجازی وبلاگستان هر وقت می خونم يکی می گه من رفتم که رفتم ( البته نه به سبک مرضيه و آهنگ بی وفا رفتم که رفتم ! ) همون حس مياد سراغم...
هر کسی در اينجا منظوری داره از نوشتن و برای همون با شور و شوق آغاز می کنه بنويسه . ولی خيلی ها پس از چندی می بينن که اين ره به ترکستان است . و يا چی فکر می کرديم چی شد
...

هیچ نظری موجود نیست: