دوشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۰

سلام به همگي
بابا من يه چيزي گفتم در مورد ركيك گفتن شما چرا به خودتان برداشتيد!
هر اندازه دوست داريد ركيك حرف بزنيد‚ قبلاَ كه همه پاستوريزه حرف مي زدند به اين جا رسيديم حالا شما ركيك حرف بزنيد ببينيم به كجا مي رسيم
اوف به زمانه اي كه اين پندار رو در ما زنده كرده كه چون نمي تونيم درد رو بيان كنيم بايد به زبان ركيك بگوييم تا همه بشنوند يا شايد همه به طور عمدي داريم به اين سمت هدايت مي شويم؟
نظر شما چيه؟
من همه مقصودم اين است كه آيا درسته اجازه بدهيم همه چيز هاي خوب را از ما بگيرند؟ خوب زندگي كردن را؟ خوب ياد گرفتن را؟ خوب فكر كردن را؟ خوب خوردن خوب پوشيدن و هزار تا خوب ديگر و حالا خوب حرف زدن را هم از ما گرفته اند
آقاي نماينده ركيك گويان الان ما چه داريم؟ كو سعدي‚ مولانا‚ ايرج ميزرا‚ ميرزاده عشقي
به كجا مي رويم؟
ما را وادار كرده اند كه براي بيان درد نا زيبا ترين كلمات را انتخاب كنيم تا موجه نباشيم
تا كساني كه خوب فكر مي كنند و ما را در نمي يابند همچنان در نيابند
تا ما طبقه اي باشيم از همان طبقه كلاه مخملي هاي فيلمفارسي
بله بيان درد خوب است
وقتي كه زلزله مي آيد و كسي زخمي مي شود بايد براي جلوگيري از خونريزي از گل استفاده كرد بدون در نظر گرفتن عفونت
و حالا زلزله آمده و ما مجبوريم براي جلوگيري از خونريزي از گل استفاده كنيم
باشد استفاده كنيم
اما يكي به من بگويد كي زمان مداوا مي رسد
زمان تميز شدن و درمان كي فرا مي رسد؟
باشه آقاي نماينده ركيك گويان خونريزي را با گل بگير ولي به من بگو كي مداوا مي كني؟

هیچ نظری موجود نیست: