شنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۰

سلام من تلخون هستم!
چيز هايي در سرم مي چرخد مي خواهم بنويسمشان
به آن ها فكر مي كنم و همين فكر كردن جلوي نوشتنشان را مي گيرد‚ هنوز كامل نشده اند
چيزي كه در وبلاگ ها زياد به چشم مي خورد سرخوردگي در داشتن يك رابطه است
توجه كنيد مي گويم يك رابطه و درمورد نوع رابطه و عنصر مربوطه حرف نمي زنم‚ مي توان نام آن را رابطه با دنياي پيرامون نهاد يا چيزي از اين قبيل
چرا اكثراً نمي توانيم با دنيا رابطه معقولي بر قرار كنيم؟ اين همه احساس تنهايي براي چيست؟ ناگفته نماند كه تنهايي گريبان مرا هم زياد مي گيرد‚ شايد آن قدر به آن عادت كرده ام كه تقريباً دوستش دارم‚ آن قدر كه با او راحت تر هستم‚ نمي دانم!
شايد اين تنهايي از جايي سرچشمه مي گيرد كه ما تعريف درستي از بهانه هاي زنده بودن نداريم
هر چيزي بايد تعريفي داشته باشد‚ حتي خيلي شخصي تا بتوان از آن استفاده كرد‚ قضيه ثابت كرد يا رد كرد‚ تا بتوان شكل هندسي آن را رسم كرد
بدون تعريفي از خط و نقطه و فضا و زاويه و منحني چطور مي توانيم شكل زندگي را رسم كنيم؟
و ما اگر تعريف درستي از مفاهيمي كه با آن ها زندگي مي كنيم نداشته باشيم‚ حد اقل براي خودمان‚ تعريفي روشن با حد اقل كلمات‚ كوتاه و رسا‚ سهل و ممتنع‚ چطور ديگران را نقد مي كنيم‚ با كدام بهانه‚ با كدام ارزش
ما به راحتي مردم را نقد مي كنيم‚ دولت ها را نقد مي كنيم بدون داشتن تعريفي فني از نقد
كدام يك از ما توانسته ايم خانواده اي بي نقص چنان كه خودمان مي خواهيم داشته باشيم‚ كداميك از ما مي توانيم آن چه را در حالت كلان براي جامعه پيشنهاد مي دهيم در خانه خودمان به نحو احسن انجام دهيم چنان كه مورد انتقاد اطرافيانمان قرار نگيريم‚ متهم به كج فهمي يا اعمال نظر شخصيمان نشويم
نگوييد من! چون كه باور نمي كنم: همه ما كمابيش با اين جمله كه “ تو فقط به خودت فكر مي كني“ بار ها متهم شده ايم
و حالا چطور كار هاي يك مسئول مملكتي را نقد مي كنيم و او را به باد فحش و ناسزا مي گيريم؟
ببينيد منظور من دفاع از كساني نيست كه نسبت به كارشان متعهد نيستند
منظور من اين است آيا خود ما همواره در انجام دادن وظايفمان صادقانه تمام كوششمان را كرده ايم‚ آيا ما گاهي وسوسه نمي شويم؟ آيا گاهي به وسوسه هايمان گوش نمي كنيم؟ و آيا اگر چنين هستيم چطور با اين اطمينان و اعتماد به نفس از ديگران مي خواهيم كه اينچنين نباشند؟
به نظر من بايد انتقاد كرد اما منصفانه!
بايد انتقاد كرد اما با تعريفي درست از مفاهيم!
بايد انتقاد كرد اما بر طبق اصول علمي!
بايد انتقاد كرد درست لحظه اي كه پيشنهادي هم براي بهبود اوضاع داريم!
اين كه اعتياد بد است را همه مي دانيم‚
و فراموش نكنيد كه اعتياد بد است
همه همين را مي گوييم: اما اعتياد يعني چه؟
در لغت( با مراجعه به اولين فرهنگ لغاتي كه در دسترس بود: يعني فرهنگ جيبي عميد) يعني : عادت كردن‚ خو گرفتن و در محاوره يعني حالتي كه به علت مداومت در مصرف بعضي از دارو ها از قبيل ترياك‚ حشيش و الكل در انسان پيدا مي شود و از ديد گاه تلخون يعني مداومت در انجام كاري كه بدون فكر و قدرت اراده صورت مي گيرد
و از ديدگاه من اقدام به انجام كاري بدون فكر و اراده مي تواند درست نباشد
كساني هستند كه سيگار مي كشند‚ انتقاد جدي متوجه آن ها نيست در حالي كه سم ناشي از دود سيگار آن ها همه را آزار مي دهد‚ در حالي كه معتادين به مواد افيوني ميل به استعمال آن در تنهايي دارند تا بدون مشكل در لذت آن غرق شوند‚ سيگاري ها به راحتي سيگارشان را به ديگران تعارف مي كنند‚ حتي اصرار مي كنند كه ديگران هم بكشند در حالي كه بسياري از معتادين ديگران را از مصرف مواد مخدرد نهي مي كنند( نگوييد كه بسياري هم امر مي كنند‚ مي دانم اما اين را هم مي دانم معتاد اغلب آنقدر ضعيف است كه حتي نمي تواند به درستي لذتش را توضيح دهد و كسي را جذب كند ‚ و در حالت هاي حاد شمايل او خواهد گفت كه اين لذت چه بر سر مصرف كننده خواهد آورد)
دوم: كساني كه عادت دارند به موسيقي با صداي بلند گوش دهند در حالي كه صداي بلند موسيقي به هر شكلش گوش ديگران را به طور خيلي فيزيولوژي آزار مي دهد به غير از تحريك اعصاب كه همه به نوعي دچار آن هستند
كساني كه عادت دارند دير به دير حمام كنند(يعني دو روز يك بار) در حالي كه گمان مي كنند اين امري كاملاً شخصي است: ديگران را با بوي بد بدن خود آزار مي دهند رسماً و شديداً‚ حالا اين كه درست به همين دليل خودشان سر حال نيستند و به پاي ديگران مي پيچند و غرق در ميكروب و هزار آفت ديگر هستند بماند‚ همه ما در باره شيوع شپش حتي در مدارس غير انتفاعي شنيده ايم‚ آيا اين به معناي واقعي كلمه شرم آور نيست؟ از ديدگاه من فاجعه است
و هزار عادت ديگر كه گريبان ما را گرفته اند و ول نمي كنند‚ عادت به غر زدن‚ متشنج كردن وضع موجود‚ غلو كردن در مورد همه چيز‚ به هم زدن آرامش ديگران‚ تحميل خود يا خواسته هايمان به ديگران‚ جاري كردن مشكلات‚ استرس ها و اضطراب هايمان به سمت ديگران‚ توجه كنيد كه بسياري از اين عادات رسماً!! زندگي ديگران را مختل مي كنند
در حالي كه تعبير عام از اعتياد همان ضرري است كه فردي با مواد افيوني تنها به خودش مي زند. در مورد مختل كردن زندگي خانواده و ضرر ملي بعداً صحبت خواهيم كرد.
ببينيد اين امري روشن است: فكر كردن سخت است‚ طبق اصل لاگرانژ همه چيز به سمت بي نظمي پيش مي رود يعني به سمت فرآيندي كه به انرژي كمتري نياز دارد و فكر نكردن قطعاً به انرژي كمتري نياز دارد پس اين امري دور از ذهن نيست كه كساني فكر نمي كنند‚ اما در اين صفحات ما خوش داريم با كساني روبرو شويم كه فكر مي كنند: اگر فكر كنيم هيچ اعتيادي نخواهيم داشت
يا مي توانيم كه اعتيادي نداشته باشيم‚باور كنيد!
و اگر مي خواهيم اعتياد داشته باشيم‚‌مي خواهيم كه داشته باشيم‚ آگاهانه باشد‚ حواسمان باشد به حقوق ديگران تجاوز نكنيم و اين تنها در حيطه رفتار هاي خودمان باشد و ........
اگر نمي شود دورش را خط بكشيم فراموش نكنيد ديگران مهم هستند و حقوقي دارند كه بايد رعايت كنيم همچنان كه ما مهميم و حقوقي داريم كه ديگران بايد رعايت كنند‚ به اين ترتيب نه زندگي ديگران مختل مي شوند نه دچار ضرر ملي مي شويم!
و همين درست آغاز همه بدبختي هاي ما است
حقوق خودمان و ديگران و رعايت نكردن آن ها‚ و قبل از همه چيز فكر نكردن به آن ها
تا بعد
روزگار همه تان خوش

تلخون

هیچ نظری موجود نیست: