چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۰

براي بار سوم سلام ! من تلخون هستم !!
دوباره ياد داشت الواعظين را خواندم كه : با مطالعه‌ی نسبتاً دقيق مطالب وب‌لاگ‌ها،
اين هم يك دروغ سياست مدارانه ديگر . بابا من دو ماه است كه دارم از روي فهرست‚ وبلاگ ها را مي خوانم و جلو مي روم هنوز تمام نشده حالا اين آقاي الواعظين چطور در اين مدت كوتاه و با اين مشغله زياد مطالب وبلاگ ها را مطالعه دقيق فرموده اند ‚ پس تكليف كساني كه هودر جان در ليست برگزيدگانش نگذاشته چيست؟ (نگوييد كه دچار گر گرفتگي موضعي شده ام و نياز به وازلين دارم !!) و ايشان چطور همه را با توصيه به بهداشتي حرف زدن يك كاسه كرده اند؟ منظور تلخون اهانت و يا حتك حرمت كساني نيست كه سياقي براي ثبت يادداشت هايشان برگزيده اند بلكه اين گزيده خواني بي دليل منجر به موضع گيري نادرست مي شود ‚ اين را تعميم دهيد ببينيد چه مي شود . رندم خواندن و به ميان متن رفتن چيز ديگري است . نوعي از آمارگيري هم بيشتر مبتني بر واقعيات است آمارگيري به طور تصادفي است .

يك داستان يادم آمد . حكايت كرد اند كه نرون امپراتور خونخوار رم در زمان وليعهدي به ميان توده مردم مي رفت زندگيشان را مي ديد و برايشان اشك مي ريخت . او به آن ها قول داد زماني كه به سلطنت رسيد به آن ها توجه و رسيدگي كند از اين رو مردم او را بسيار دوست مي داشتند.
نرون به سلطنت رسيد . از فجايعي كه او به بار آورد همين بس كه شهر رم را به آتش كشيد تا ببيند چطور مي سوزد ‚ تا از ديدن شعله هاي عظيم آتش لذت ببرد.

تند رفتم ‚ نه ؟ بي خيال !

تلخون




هیچ نظری موجود نیست: