شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

وقتي به خانه رسيدم انگار تازه رفته بود .ولي بوي عطرش با بوي غروب تابستاني تهران همه جاي خانه كوچكمان را پر كرده بود.
ريه هايم را با اين تركيب نشاط آور پركردم و براي اينكه اين حس زيبا برايم بماند روي لوح بلورين نوشتمش.
بعضي وقتها يك لحظه از زندگي آنقدر شيرين است كه ميشود با آن تلخ ترين كامها را شيرين كرد.

هیچ نظری موجود نیست: