پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۱

گذشت زمان
روزي يكي از شاگردان تازه كار اينشتين از او ميپرسد :
استاد ميتوانيد نظريه نسبيت را به ساده تر ين صورت برايم بيان كنيد ؟
اينشتين پاسخ ميدهد:
در نظر بگيريد كه در محل قرار منتظر رسيدن معشوق زيبارويتان هستيد زمان بسيار به آهستگي ميگذرد انگار عقربه هاي ساعت نميخواهند هيچگاه به زمان قرار برسند و زمان مدام كش ميآيد.
حال تصور كنيد زمان وصال بالاخره سر ميرسد و آنگاه كه صنم زيباروي را در آغوش داريد عقربه هاي ساعت شروع ميكنند به دويدن به سرعت به دنبال هم و شبانه روزي به ثانيه اي ميگذرد .!!
...........
تفاوت احساس ما نسبت به گذشت زمان امريست كه بيشتر ما تجربه اش كرده ايم يكي از جنبه هاي بارز آن -احساس سرعت كم گذشت زمان در كودكي و تسريع آن با افزايش سن است . به ياد دارم در دوران دبستان چقدر منتظر رسيدن نوروز –روز شماري ميكرديم و روي تخته سياه هر روز عدد روزهاي باقيمانده سال را با گچ مينوشتيم ولي اكنون سال با چشم بر هم زدني مي آيد و ميروند . و نوروز ها به سرعت در رفت و آمدند.
چه عاملي در ما تغيير ميكند كه زمان را اينگونه متفاوت احساس ميكنيم؟ . اصولا واقعيت كدام است؟ زماني كه من اكنون حس ميكنم يا آنكه در 10 سالگي حس ميكردم؟ به نظر من هر دو واقعي هستند .واقعيت در درون ذهن ماست . به اين ترتيب تصور كنيد اگر روزي ميشد اين تفاوت احساس در گذشت زمان را تحت اختيار در آورد و بنا بر موقعيت و شرايط احساس گذشت زمان را كند يا تند كرد چقدر زندگي متفاوت بود .حس گذشت لحظات شيرين زندگي را طولاني و حس گذشت لحظات تلخ را به اختيار كوتاه ميكرديم .درست بر عكس آنچه كه هست . و اين يعني رام كردن زمان كه هميشه با انسان سر ناسازگاري دارد. البته اين متفاوت بودن لزوما مفهوم مثبت ندارد!
تا بعد...

هیچ نظری موجود نیست: