پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۱

رقابت
در فيلم دونده امير نادري صحنه بسيار زيبايي هست كه پسر بچه ها يك قالب بزرگ يخ را در محلي نزديك شعله هاي چاههاي نفت روي بشكه اي خالي قرار ميدهند و از فاصله اي دور براي رسيدن به آن يك مسابقه دو ترتيب ميدهند.قالب يخ به سرعت در حال ذوب شدن است .
پسرها در حين دويدن براي رسيدن به نقطه پايان از هيچ كوششي در جهت جلوگيري از حركت رقبا فروگذار نميكنند. به جاي اينكه سعي كنند سريعتر به هدف برسند به يكديگر تنه ميزنند-پشت پا ميزنند و همديگر را هول ميدهند و به زمين ميزنند.
و دوربين با قطع هاي مكرر قالب يخ در حال آب شدن را نشان ميدهد و بجه هايي كه با يكديگر درگيرند . و دست آخر كه قهرمان فيلم به نقطه پايان ميرسد از قالب بزرگ يخ تقريبيا چيزي نمانده .
بسياري از رقابت هاي ما به شكل همان رقابت پسر بچه هاي فيلم دونده است. به جاي اينكه به فكر رسيدن به هدف باشيم مدام در پي اين هستيم كه جلوي راه ديگري را بگيريم و گاه در اين امر انچنان غرق ميشويم كه هدف اصلي را فراموش ميكنيم و در اين ميان فرصتها و اهداف زندگيمان بسان همان قالب يخ به سرعت در حال نابودي و از بين رفتن هستند. و البته نفرتي كه در فضاي اطرافمان موج ميزند اين رفتار ناسالم را دامن ميزند.و اين نوع رقابت نفرت مي آفريند و اين چرخه مخرب همچنان ادامه دارد...
تا بعد…

هیچ نظری موجود نیست: