شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

سلام
مطلب قبلي كه نوشتم مشمول لطف دوستان قرار گرفت . در ادامه صحبت بايد گفت: انسانها به روشهاي سنتي ممكن است سالهاي سال با هم و كنار هم زندگي كنند .به عنوان دوست يا همسر . ولي لحظاتي در زندگي پيش مي آيد كه يكي از دو طرف به ناگاه با مشاهده يك عمل يا شنيدن يك حرف از طرف مقابل تمام يا بخش عظيمي از عشق - محبت يا اعتمادش را از دست ميدهد . و از آن زمان به بعد ديگر هيچ دليلي براي ماندن ندارد. سكانس پاياني فيلم سارا نمونه بارزي از اين پيش آمد در زندگي يك زن است .
پيدايش ارتباطات جديد و اينترنت ذهن آدمهايي را كه چنين لحظاتي را هنوز تجربه نكرده اند ولي برآيند نيروهاي مؤثر بر زندگيشان به سوي نقطه پايان از نوع بالاست را بسيار زود تر از موعد روشن ميسازد. و اين دقيقا مصداق ويراني آسياب سست پايه است . . آيدا ارتباطات اينترنتي را محك زندگي ميداند .و آنچه من در بالا گفتم دقيقا همان است. ما خود را و درون خود را و ناپيداي ذهنمان را در اينجا مي آزماييم. در اين دنياي مجازي (كه يكبار گفتم ماكت زندگي واقعيست) در معرض عشق - تنفر- تمسخر - تمجيد ... ديگراني قرار ميدهيم كه در سيستم سنتي زندگي ممكن بود در طول طول عمر خويش هرگز با آنها ملاقات نكنيم . و بدينوسيله انچه را در خود داشتيم و نميدانستيم را در آيينه وجود اين ديگران ميبينيم.و اينجاست كه پيش لرزه هاي بنا هايي كه در ذهنمان از خود و آنكه در كنارمان است ساخته ايم را به لرزه در مي آورد.
و اين ديگر خودما هستيم كه به قول سپيده اجازه دهيم تا خراب شود و از نو بسازيم يا با چنگ و دندان در حفظ آن بكوشيم.

هیچ نظری موجود نیست: