جمعه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۱

3

آيا اعتراض من به كودك آزاري نشان از آرزوي من براي ايجاد زندگي حيواني اوليه مي داد ؟؟
آيا اعتراض من به مطرح شدن مداوم موضوعات سكسي از جانب بانوان بويي از عقده حقارت دارد ؟
آيا اگر يك بانو بخواهد كه بانوان ديگر منطقي فكر كنند مردانه نوشته است كه شما گمان كرديد تلخون مرد است ؟
اين كه ما بانوان چگونه آرايش مي كنيم ، چطور مي گرديم و چه كار هايي در روز انجام مي دهيم چه اندازه مهم است ؟؟ شما بگوييد .
در اين دنيايي كه در عين آزادي هاي رنگيني كه اسماً به آدم ها داده شده چنين خفقاني موج مي زند درخواست براي منطقي و همگاني فكر كردن ، به ديگران فكر كردن ، به كودكان فكر كردن بويي از عقده حقارت دارد ؟؟
دوست ديگر من ، زندانيان مشكل خودشان را حل مي كنند ؟؟ زندانياني كه يكي از شكنجه هايشان آزار هاي جنسي از طريق همنوعشان است به كجا مي توانند پناه ببرند ؟؟ مر گ هم نمي آيد تا خلاص شوند ، به اين راحتي مي گويي خودشان مشكل خودشان را حل مي كنند ، دمت گرم . و آيا اين معضل تازه اي است؟ هديه غرب است ؟؟
دوست من ، قلب من يك سال در خانه اش كوفت و فقط توانستم جلوي ضرب و شتم كودكي را در راهرو ها و حياط خانه بگيرم . پشت ديوار نازك آپارتمان ايستادم و لرزيدم و اشك ريختم و پدرام مواظب من بود تا به خانه ديگري نتازم و كودكش را از آن همه آزار در نبرم . تا مثل تويي مرا چنين خطاب نكند كه كرده اي . اي دوست 20 ساله مذكر من . تن من روز ها پشت ديوار خانه لرزيد و صداي جيغ كودك را شنيد و وحشت آزار جنسي او مو بر تنم راست كرد و نتوانستم كاري بكنم چرا كه مرد در آن خانه بود و من زن بودم و ذليل و او در چهار ديواري خانه اش بود . و چهار ديواري اختياري است و كودك هم جزء اموال او محسوب مي شد .
تو بگو از كجاي حرف من بوي سكس به مشام مي رسد ؟؟ چه كاري از دست من بر مي آمد جز اين كه با ناپدري از جنس خودش حرف بزنم و بخواهم كه جلوي من كودكان بي پناه زير دستش را نزند ؟ دل من از چيز ديگري مي سوزد نه آن چه كه تو گفتي .
چرا گمان مي كنيد هم جنس بازي تازه باب شده ؟؟ درست مثل آن روز ها كه براي متشنج كردن جو به ماجراي خفاش شب دامن زدند ؟؟ چه شد ؟؟ عنكبوت شب هاي مشهد متولد شد . و تو به من بگو آيا آن ها به تازگي اتفاق افتاده بود يا به تازگي باب شده بود ؟؟ يا سال ها بود اتفاق مي افتاد و به گوش ما نمي رسيد ، به گوشمان نمي رساندند و يكباره رو شد براي اين كه توجه عموم از فرآيند هاي سياسيي كه در شرف وقوع بود منحرف شود . يا اين كه مردم را ناراضي كنند ؟؟
تا كي بايد روابط سكسي و خصوصي ديگران موضوع صحبت شما و ما باشد . چقدر حرف بد ، چقدر تاختن به همديگر و ديگران ، چقدر سخنان ركيك ، چقدر ابراز سليقه هاي ناخوشايند و فاشيستي به بهانه چهار ديواري اختياري .
همه ما آزادي و زيبايي را دوست داريم . همه ما دوست داريم اجتماعي كه در آن زندگي مي كنيم قانومند و آزاد باشد . همه ما دوست داريم به هر سمتي كه نگاه مي كنيم زيبايي و شادي و سلامت ببينيم .
دوستي تصويري از يك رابطه را پيش خودش تخيل كرد و آزار ديد . من قسم مي خورم در آن مكان كسي عمل سكسي شنيعي مرتكب نشده بود . تصاويري با تخيلاتي آميخته شد و تبديل شد به يك حس بد . من مدت هاست در اين وبلاگ ها حرف هاي ركيك مي خوانم و شرح صحنه هاي ناخوشايند مي شنوم و دچار حس بدي شده ام . آن هم از همجنسانم . جسارت لزوماً بيان بي پرده حالات نيست . تاختن به سنت رايج نادرست جسارت مي خواهد .
وبلاگ چهار ديواري اختياري نيست . مكاني است عمومي كه ديگران از انديشه هاي يكديگر باخبر مي شوند چرا كه دوست دارند با خبر شوند ، بشناسند و شناخته شوند . اگر نه سررسيد هايمان كافي بود . و همه ما كساني را دوست داريم و يادداشت هايشان را مي خوانيم و دلمان مي خواهد آن ها مهربان و منطقي و گشاده فكر باقي بمانند . نخواندن و رفتن و ننوشتن راحت ترين كار ها است . ماندن و تحمل كردن و جنگيندن است كه سخت است . جنگيدن لزوماُ بستن سلاح آخته از رو نيست . همه ما در وبلاگ داريم براي فرار از تنهايي و كسب آزادي مي جنگيم . آيا جز اين است ؟؟

تلخون

هیچ نظری موجود نیست: