شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۰

سلام من تلخون هستم !
مدتيست كه دارم فكر مي كنم . به وبلاگ ها و نويسنده هايشان .
تحليل مي كنم . كاري كه گمان مي كنم همه بايد بكنيم . خودمان را و ديگران را .
اول در مورد حقوق زنان :
همه بسيار گفته ايد ‚ زن و مرد . ديدگاه من شايد به كلي متفاوت باشد . دلم مي خواست وحشيانه بنويسم . كلماتش مي آيند و احساس تندش هم اما نمي توانم ‚ عادت كرده ام بارها مرورشان كنم . در اين ميان بسياري از انديشه ها و كلمات حذف مي شوند .
بگذريم
بسياري در مورد حقوق زن نوشتند ‚ گمان كنم بيشرشان را خواندم . يا نه ! حد اقل مطالبي كه سرش صحبت زياد شده بود ‚ يا اهالي به آن ها لينك داده بودند .
چيزي كه ياد داشت مي كنم محصول انديشيدن به آن ها و مطالعه رفتار بانوان است . از جمله خودم .
دلم مي خواهد يك جمله تند بنويسم : بابا ما را به حال خودمان بگذاريم . اصلاً موجودات غريبي نيستيم . قرار نيست امكانات وپژه برايمان بگذارند . هر قانوني كه براي ديگران هست براي ما هم باشد . هر عرفي ‚ هر سنتي . قانون بر اساس آن چيزي كه وجود دارد وضع مي شود ‚‌ بر اساس ويژگي هاي انسان ها و آن چه كه بايد رعايت شود تا همه از حقوق مساوي و رفاه نسبي بهره مند شوند . خوب اين ديگر واضح است . اگر قوانيني هست كه از يك انسان بيمار يا ناتوان در بازه هاي زماني كوتاه يا بلندي كه او نياز به توجه دارد‚ حمايت كند بايد شامل حال همه از جمله يك بانوي آبستن هم بشود ! كه فقط به دليل اعمال يك فرآيند طبيعي در بازه اي زماني ناتوان شده . ضمن اين كه رخداد اين فرآيند طبيعي مورد خواست و نياز جامعه هم هست‚ كه قانون خودش را دارد . يعني بايد داشته باشد . اين قانون در مورد مرد آن زن هم صدق مي كند . يعني قانون بايد زماني را براي پدر طفلي كه به دنيا خواهد آمد در نظر بگيرد تا بتواند به طفل و مادر او در زمان ناتواني بازه زماني تولد كمك كند و تمام . پس هيچ توجيهي مبني بر ضعف بدني زن وجود ندارد . مگر در زور آزمايي !!
و بقيه قوانين ديگر مشترك خواهد بود.
و اما در مورد مرد سالاري : وقتي به چيز هايي كه خوانده ام و انديشه اي كه پشت آن ها است فكر مي كنم ‚ وقتي مجموع رفتار ها و علاقه مندي ها را مي بينم ‚ دچار حس بدي مي شوم . چقدر سطحي فكر مي كنيم . بعضي وقت ها اين حس بد مي شود تهوعي كه مرا به پوچي مي رساند .
حتي دستم نمي رود بنويسمشان تا بتوانم به آن ها استناد كنم . مرد سالاري بسياري زير پوستي تر از چيز هايي است كه نوشته اند .
موضوع اصلي آزادي است و رعايت حقوق . همين . زن يا مرد تفاوت نمي كند ‚ هر چيزي كه براي شما مجاز است فارغ از جنس شما است .
و البته هر كسي همان است كه مي تواند باشد . با وجود آن كه آقايان و بانوان زياد در اين مورد حرف زده اند باز هم بانواني مورد توجه هستند كه مجموع رفتارشان به مرد سالاري در جامعه دامن مي زند ‚ و آقاياني كه در مورد حقوق زنان بسيار داد سخن داده اند ‚ اتفاقاً از همان بانوان خوششان مي آيد و به آن ها بال و پر هم مي دهند‚ با اشتهارشان و توجهي كه با آن همه اشتهار به ايشان دارند ‚ چنان كه ديده ايم و ديده ايد.
دختركاني كه به همه چيز در سطحي ترين شكل ممكنش فكر مي كنند ‚ معطل خودشان و خواسته هايشان هستند . انگار دنيا در آن ها و غرايزشان خلاصه مي شود . من ديدم كه يك نگرش سطحي در مورد رفتاري اجتماعي كه از جانب يك بانو مطرح شد چه موجي از بحث و تحليل را بر انگيخت ‚ به همان اندازه سطحي . هيچكس به ريشه نپرداخت ‚ حتي كلمات را نيز تغيير نداد . حالا هم كه فكرش را مي كنم حالم بد مي شود . گاهي به همه چيز گند مي زنيم . هنوز مي بينم كه بحث سكس چقدر داغ است ‚ چه آدم هاي مثلاً محترمي مي روند و روزنامه هاي سكسي اهالي را مي خوانند و به عنوان زيباترين وبلاگ ها هم انتخابش مي كنند . هي به خودم مي گويم من هم همانطوري شوم ‚ نمي شود . شايد مرض من است كه خودم را از تب دور نگاه مي دارم .
حرف براي گفتن زياد است اما به قلم نمي آيد ‌‚ تنها صدا بر مي دارد و اين جا كسي صداي مرا نمي شنود . حتي خودم هم . افكارم در درونم به صورت كلمه و جمله مي آيند و مي روند .
بانوان ‚ آقايان
من شاكي ام !!
بسياري معطل خودشانند و گمان مي كنند بدجوري روشنفكر و متمدن هستند و سطحي نگريهاشان را به خورد ما مي دهند و اتفاقاً ما هم با كمال ميل مي خوريمشان . آنقدر كه به پيسي خورده ايم . و درد همين جا است كه آنقدر در اين قحط الرجالي به ايشان آويزان مي شويم تا اين شبهه براي آن ها و خودمان پيش بيايد كه حتماً روشنفكر هستند چنان كه آمده .
بسيار ديدم با نظراتي كه داده شد صاحب وبلاگ چرخيد و اهالي پسندانه حرف زد . و من اميدوار شدم كه او فهميد يا دارد مي فهمد . اما باز خواندم و ديدم همان است كه بود تنها كلمات به اميد توجه بيشتر عوض شدند.
در مورد الواعظين همه ما زياد حرف زديم ‚ همه هم بند كرديم به توصيه ايشان مبني بر بهداشتي حرف زدن . بي توجه به اين كه جان كلام درست بود . شايد لحنش خوب نبود . به هر تقدير . من آن روز چيزي گفتم كه در ميان كلمات ناخوشايند ديگري كه گفتم شايد گم بود و آن گزيده خواني الواعظين بود . و گزيده بيني . گفتم اين را تعميم بدهيد . مي دانيد چه مي شود ؟ مي شود بولتن هايي كه در آمد و روزنامه ها را به تعطيلي كشاند . مي شود گزارش هاي نادرست و نصفه نيمه كه بسياري را به زندان انداخت . شكنجه و هتك حرمت كرد . مي شود هزار بدبختي كه در اين مملكت مثل سيل ريخته و كسي نمي بيندشان آنقدر كه معطل خودشانند . آنقدر كه گزيده بيني و گزيده خواني مي كنند . باز ما به هواي آن چه كه دلمان مي خواهد با آزادي بازي كرديم ، با لباس زيبا و تميز آزادي رفته ايم و در گل و لاي خر غلت مي زنيم .
و نمي دانيم كه چهار ديواري اختياري يعني چه ؟ در چهار ديواري اختياريمان اگر آدم بكشيم ‚ يا به كسي صدمه بزنيم يا حقي را پايمال كنيم و يا حتي بخواهيم چها ديواريمان را منفجر كنيم ‚ پدر پدرسوخته مان را در مي آورند ‚ حالا در چهار ديواري فرهنگ را سر مي بريم آزادي را مثله مي كنيم و تمام احساس هاي خوب را گه مال مي كنيم كه چهار ديواري اختياري است .
تازه داده ايم چهار ديواريمان را شيشه اي هم كرده اند كه با خوره اي كه به جانمان افتاده لخت و عور راه برويم و ديگران اين همه زخم و عفونت را ببينند و حالشان به هم بخورد كه ديوار خانه شيشه اي است . نه بتوانند كمك كنند ‚ نه بگذاريم كمك كنند و نه سعادت ديدن اين همه گند و عفن را از ايشان بگيريم .
به نظر شما آزادي يعني اين ؟؟
چهار ديواري اختياري يعني اين ؟؟
اگر اينطور است پس آن چه به سر مان مي آورند و به سرمان مي آيد حقمان است كه خودمان براي خودمان خواسته ايم !!
چون نيك نظر كرد پر خويش در آن ديد
گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست

دلم مي خواهد در اين موارد نظرتان را بدانم

روزگار همه مان خوش

تلخون

هیچ نظری موجود نیست: