شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۰

سلام من تلخون هستم !
فرشاد مي گويد : ……. فرشاد چيز هاي زيادي مي گويد و مرتب تلخون را تحليل مي كند و عوض همه شما ها به او مي توپد. خيالتان راحت باشد . او مي گويد تلخون كليشه اي مي نويسد و يا مي انديشد . از روي پشت بام حرف مي زند و گمان مي كند همه در حياط ايستاده اند . بابا يكي بيايد درب پشت بام را باز كند . موضوع اين است كه تلخون روي پشت بام گير افتاده !! نگرانم همينطور كه مشغول وراجيست از طرف ديگر بيفتد در كوچه اي ‚ بيغوله اي ‚ جايي . آهاي ي ي ي ي ي ي يكي كليد بياورد ! ( جينا باز هم مي خواهي به من غر بزني !!!! )

هیچ نظری موجود نیست: