سلام من پدرام هستم
اين چند روز در كنار تلخون شاهد غوغا يي بودم كه در دنياي مجازي وبلاگها پديد آمده بود.تقريبا تمام ايميل ها و وبلاگهايييي كه نظرات مثبت و منفي داشتند را خواندم و در موردشان فكر كردم . چكيده نظراتم را اگر دوست داريد بدانيد ميتوانيد در زير بخوانيد:
1-لحن نوشتار هركس به ويژه هنگام انتقاد در تاثير پذيري يا عدم آن توسط شخص انتقاد شونده بسيار مؤثر است. اگر تلخون با لحني آرام و آراسته همين مطالب را بيان ميكرد ، مخاطبين بجاي عكس العمل فوري در نوشتن جوابيه هاي تند ، بيشتر به منظور نويسنده فكر ميكردند و نظر خود را به نويسنده بازپس ميفرستادند.
2-برخي خوانندگان چه آناني كه نامشان در نوشته هاي تلخون آمده بود و چه ديگران بدون تامل و دقت در نوشته هاي تلخون ، صرفا با ديدن چند نام آشنا ، و انتخاب گزينشي جملات در بين سطور به بستن چشم و باز كردن دهان روي آورده بودند ، در صورتي كه با دقت و بازخواني تمام نوشته ها – تكرار ميكنم تمام نوشته هاي موضوع بحث ميشد دريافت كه حتي در ابتدا تلخون از پينك فلويديش دفاع هم كرده بود. ( اولين ياد داشت تلخون در اين مورد به تاريخ 26 مارچ تماماً در حمايت از پينك فلويديش بود )
3-عددي كه شمارنده هر وبلاگ نشان ميدهد معيار ارزش گذاري محتواي وبلاگ نيست . اصولا كثرت بازديد كننده به عوامل بسيار زيادي وابسته است كه مهم ترين آن به نظر من سليقه عمومي مراجعان است . و سليقه عمومي افراد نيز به سطح فرهنگ ، باورها ، متوسط تحصيلات و …مرتبط است .
پس آمار بالاي بازديد كننده وبلاگ گوياي تطابق محتواي آن با سليقه عموم مراجعان است و بس .
4-هرچه تعداد مراجعين يك وبلاگ بيشتر باشد از نظر اقتصادي به سود سايت بلاگر ميباشد بنابراين كوشش در جهت افزودن آمار بازديد كننده براي نويسنده وبلاگ هيچگونه سود مادي در بر ندارد ولي ، از نظر روحي البته ميل به مورد توجه قرار گرفتن در حد اعتدال در آدمي امريست طبيعي و هر كس براي سنجش اين امر به شمارنده وبلاگش مراجعه مي كند و با ديدن افزايش آمار بازديد كنندگان احساس نقاشي را پيدا مي كند كه آدم هاي بيشتري از نمايشگاه نقاشي هايش بازديد مي كنند . ولي به چه قيمتي و با چه بازديد كنندگاني ؟
هميشه هم آمار بالاي خواننده وبلاگ خوشايند نيست . مثلاً در چند روز اخير به لطف شخصي* كه در بين نوشته هاي خلاف ادب و نزاكت به وبلاگ يه جور ديگه هايپرلينك داده بود ، تعداد مراجعين وبلاگ ما دو برابر شده و اين رشد بالاي آمار اصلا احساس خوبي در من و تلخون يا هر وبلاگدار ديگري پديد نميآورد.
*از خواندن مطلب خلاف ادب اين شخص بسيار برآشفتم و قصد داشتم در جوابش ايميلي بفرستم . ولي با خواندن مشخصاتش به كمي سن و عدم اطلاعش از آداب نگارش پي بردم و منصرف شدم .
5-از آنجا كه در هر شري خيري نهفته است اين ماجرا باعث شد كه من و تلخون با وبلاگهاي ديگري نيز آشنا شديم كه تا به حال شانس خواندنش را نداشتيم .
6-پيش از تعطيلات نوروز مطلبي براي وبلاگ آماده كرده بودم كه فرصت تايپ و پابليش كردن آن را نيافتم . موضوع آن نسلي است كه اكنون در دهه سوم و چهارم حياتشان هستند . اتفاقات اخير دنياي مجازي وبلاگ ها نشان داد تفاوت عمده بين ديدگاه ها و نظرات اين نسل و نسلي كه در دهه دوم زندگي خويش به سر مي برد چه شكاف عظيمي پديد آورده است . عليرضا در دفتر سپيد نيز در اين مورد نوشته اي دارد . حال فرصت مناسبي براي مطرح كردن اين موضوع پيش آمده است كه پس از اين ياد داشت به آن خواهم پرداخت .
و در آخر اين كه وبلاگ « يه جور ديگه » متعلق به يك زوج است ، تلخون و پدرام . كه هر يك سليقه ها و افكار و نظرات مستقل خودش را بيان مي كند . اين نظرات لزوماً موافق يا مخالف يكديگر نيست ، ضمن اين كه در صورت اختلاف عقايد فاصله اي بين تلخون و پدرام در دنياي واقعي ايجاد نمي كند . و اين به نظر من نشان دهنده يك ارتباط سالم و منطقي بين ما دو نفر به عنوان يك زوج است . و اين چنين است كه جور ديگري زندگي مي كنيم . در دنياي واقعي بيروني و در دنياي مجازي وبلاگ . با روحيات و علايق شايد كاملاً متفاوت و يا نه چندان مشابه ولي در آرامش و صلح و همراه با عشق . وجه تسميه يه جور ديگه نيز به همين دليل است . پس براي اين كه متوجه شويد ياد داشت چه كسي را مي خوانيد حتماً به اولين جمله نوشته اش توجه كنيد .
شنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر