شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۰

تلخون وحشي مي شود

سلام ، تلخون حرف مي زند :
فراموش نكنيم در ابتدا كه نطفه بسته مي شود ، در زهداني هر حيواني كه مي خواهد باشد ، از نوع همان حيوان است . مدتي بايد بگذرد تا جنسيتش مشخص شود ، چند هفته اول فقط نهنگ است ، شير است ، سوسك است ، آدم است بعد معلوم مي شود نر است يا ماده . گاهي هم مبهم مي ماند .
طرف !!! تو كه حواست خوب جمع است و زيركانه ابتدا ماده بودن را به رخ مي كشي و بعد انسان بودن را بدان و آگاه باش كه : همه ما اول آدم هستيم ، به خصوص در چند هفته اول زندگيمان ، همان هستيم كه بايد باشيم ، فارغ از جنسيت .
مادر تنها حس مي كند باردار موجود زنده اي است كه در او رشد مي كند . او تنها به يك موجود زنده كه از او متولد خواهد شد عشق مي ورزد , در هيچ لحظه اي حس نخواهد كرد آبستن مادينه اي است يا نرينه .
دلم مي خواهد اول آدم باشم و هستم. مي فهمي! دلم مي خواهد اول انس باشم و هستم . دلم مي خواهد اول سر و چشم و بيني و دهان و دست و پاي مرا كه شبيه تو است بييني بعد به فيزيولوژي اندام من فكر كني و مرا زن بخواني ‚ كه نمي بيني !! تمام چشم و ذهن تو را لطافتي پر كرده كه از آن مي گريزي .
هي ! تو ، من آدم هستم . چقدر سختت است اين حقيقت را بپذيري . آي فيلسوف ها كه دنبال حقيقت مي گرديد ، حقيقت اين جا است در وبلاگ تلخون بشنويدش : من آدم هستم . حقيقتي كه واقعيت دارد . همه شما حامل چنين حقيقتي هستيد . چشم باز كنيد و ببنيدش .

چشم دل باز كن كه جان بيني
آن چه ناديدني است آن بيني

روزگار همه مان خوش
تلخون

هیچ نظری موجود نیست: