شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۰

به هر تقدير ‚ امروز چهار مين سالي است كه من و پدرام به عقدِ بند هم درآمديم ( منتظر شنيدن تبريك هايتان هستيم ؟؟ !! lol ). اما جه عقدي ‚ چه كشكي ‚ چه پشمي . من و او خوب مي دانيم هر لحظه كه بخواهيم با يكديگر زندگي نكنيم هيچ مانعي نمي تواند جلويمان را بگيرد ‚ اصلاً مانعي براي اين كار وجود نخواهد داشت . هر دو مي دانيم كه اگر نخواهيم كنار هم باشيم هيچ قانوني نمي تواند ما را به اين كار مجبور كند و اين كه هر دو يكديگر را مي شناسيم و مي دانيم براي اين كار نياز به اعمال هيچ رفتار غير منطقي نداريم . ما هر دو در اين مورد فكر كرده ‚ با هم تبادل نظر كرده ايم و اين را پذيرفته ايم كه اگر روزي يكي نخواست با ديگري زندگي كند به راحتي و به دور از تشنج اطلاع دهد(به اين ترتيب چون ميدانيم هيچكدام بندي برپاي ديگري نخواهد بودهر روز بيش از پيش به هم علاقمند ميشويم و اين خيلي خوب است.) فقط مهم اين است كه چنين خواسته اي كامل و از سر تفكر بوده و با آينده نگري توام باشد . ( يعني نروي بعد شكست خورده و پشيمان بر گردي كه غلط كردم ‚ يا اين كه برنگردي و هي افسوس بخوري كه : بابا عجب غلطي كردم ها !!)
من گمان مي كنم هر كسي بايد خودش را و دوره هاي ركود ذهني و بدني و روان نژندي هاي عاطفي اش را بشناسد و بداند كه اين دوره ها چقدر طور مي كشد و هر چند وقت يكبار اتفاق مي افتد . به اين ترتيب پريشان حالي هايش را تشخيص دهد .
مهم تر از همه چيز اين كه بداند قلب عاشق هم خسته مي شود و نياز به استراحت دارد. بيشتر اوقات خواهش هاي ترك زندگي زناشويي بدون توجه به چنين نيازي است . مهم اين است كه چنين دوراني شناخته شود وگرنه اگر چنين خواهشي بيايد و عملي شود كه به تركستان رفته ايم و اگر عملي نشود باز هم هر كس هندوانه را زير بغل خودش و منت را سر ديگري مي گذارد كه : من فداكاري كرده و تو را تحمل مي كنم ! در حالي كه قشر متوسط فكري فرهنگي اقتصادي اجتماعي مي تواند مشكلاتش را با گفتمان حل كند . تلخون عميقاً به گفتمان اعتقاد دارد .
ولي خودمانيم ها بعضي وقت ها خسته مي شوم وقتي مي بينم به اين دردسر دچار شده ام كه همه نياز ها و عواطفم را بايد با كلمات بيان كنم . بعضي وقت ها همحسي- خيلي به داد آدم مي رسد- وقتي كه گفتمان پدرت را در آورده !!

هیچ نظری موجود نیست: